فصل شانزدهم: دلی برای نبرد

16/12/1990

اگر قرار است روزی حیات حقیقی را در خیابان‌ها و گردهمایی‌های قوم خدا ببینید، باید بهایی بپردازید تا آن را ببینید. همان‌طور که فرمانده ما یک بار گفت:

“پادشاهی با زور وارد می‌شود، و خشونت‌طلبان آن را با زور می‌گیرند.”

چه “نبرد” تلاش برای آوردن زندگی و صداقت به یک سیستم مذهبی باشد، یا تمایل به بردن مقدسینی که در این راه هستند به سطح بالاتر - در هر دو مورد، انرژی (“انرژئو”) لازم است تا آن را پیگیری کنیم! در یک مورد در تلاشیم تا “آزادی روح” را پیدا کنیم، و در مورد دیگر تلاش می‌کنیم این زندگی را در میانمان حفظ کنیم وقتی که چیزها در حال نابسامان شدن است. در هر دو مورد، باید آن را “با زور بگیریم”.

قوی و غالب باشید، نه بازمانده یا قربانی. نگرش پیروزمندانه زندگی دوران کهن درون هر یک از شما در هر گردهمایی که دارید آشکار باشد. اجازه دهید این نکته را دوباره تأکید کنم. خواه در غذا خوردن با هم، خواه در خانه‌های دیگران، خواه در گردهمایی‌های کوچک یا بزرگ، خودجوش یا برنامه‌ریزی شده، در واقعیت زندگی کنید و زندگی درون خود را بروز دهید. راهی نیست که ما در جلسات درباره مسائل عمیق خدا صحبت کنیم اگر زندگی مسیح در غذا خوردن با هم، با دو، پنج یا ده نفر مبادله نشود. اگر در واقعیت گام برمی‌داریم و زندگی‌مان درهم تنیده است، پس چرا باید تا گردهمایی کل کلیسا منتظر بمانیم تا “معنوی” باشیم؟ اگر تا جلسه منتظر می‌مانیم تا “معنوی” باشیم، اصلاً معنوی نیست. احتمالاً توسط چیزی غیر از مسیح هدایت می‌شویم. از آنجا که معنویت واقعی از مرزهای زمان و شرایط عبور می‌کند، شما باید همان‌قدر احتمال داشته باشید که پس از شام گفتگویی پویا و دل‌شکن درباره لاویان ۲۳ داشته باشید (“اتفاقی”) همان‌طور که در یک جلسه به اصطلاح ... دارید. اگر واقعی باشد. توجه کنید و گاهی اندازه‌گیری انجام دهید. نبض زمان‌های خصوصی با هم را بررسی کنید. چه دو، چهار، شش، شصت و دو یا شش هزار نفر دور هم باشند، اگر واقعاً متعلق به خدا باشیم، گپ زدن‌های کوچک اکثریت گفتگوها را تشکیل نخواهد داد. “معنویت” را بیرون نکشید چون “فرض” بر این است، بلکه ساده در مسیح زندگی کنید و طبیعتاً درون و بیرون از جلسه با مسائل خدا مشغول خواهید بود. و وقتی گردهمایی پیش می‌آید، نیاز نیست از خطوطی عبور کنید و “حالت معنوی” را “بپوشانید”. فهمیدید؟

وقتی در “شرایط ایده‌آل” در کلیسایی که در حال حاضر بخشی از آن هستید نیستید، چه باید بکنید؟

وقت خود را با افراد دیگری بگذرانید که زندگی خود را در مسیح پنهان کرده اند. “تجهیز برای کارهای خدماتی” را از کسانی که آشکارا از باد و قدرت بهشت و بره متولد شده اند، جستجو کنید.۵۸

یکایک دیگران را به آن دایره بکشانید. این با آرزو کردن اتفاق نمی‌افتد. خود را به سمت افرادی که قلب مسیح را منتشر می‌کنند، بکشانید. یکایک مردم را به مسیح عیسی و واقعیت رابطه با او بیاورید، و آن دایره گسترش خواهد یافت. خدا شروع به بافتن زندگی شما با دیگرانی می‌کند که اهمیت می‌دهند.

اگر در یک سازمان مذهبی حضور دارید که تقریبا هیچ اشتراکی با کلیسای کتاب مقدس ندارد، بی‌شک در حین تصور همه این موارد در محیط خود لرزیده‌اید. هنوز از وضعیتی که در آن هستید، فرار نکنید! ابتدا راه صلیب را بیاموزید. بگذارید در مورد شما همان‌طور که خداوندتان توانسته بود بگوید، گفته شود “من هیچ‌کاری را مخفیانه انجام ندادم.” از در پشتی با شکایت در دلتان فرار نکنید. بتوانید با صداقت بگویید: “می‌خواستم شما را گرد هم آورم همان‌طور که مرغ مرغ‌هایش را، اما شما نخواستید.” صادق باشید. آشکار باشید. ملاحظه‌کار باشید. اما فکر نکنید که این بدان معناست که باید ١۰۰ سال آینده را خودتان و خانواده‌تان را در معرض “ظاهر الهی‌ای که قدرت را انکار می‌کند” قرار دهید. خدا به روشنی گفت که چگونه به شکل مذهبی که از او نیست، پاسخ دهیم: “و از چنین افرادی روی برتابید!” با وجود این حقیقت، باز هم تعداد بسیار کمی تلاش کرده‌اند تا زندگی خود را برای دیگران فدا کنند - همه چیز را برای ایجاد تفاوت ببخشند.

در نهایت، صرف‌نظر از نیت شما، وقتی سخن بگویید و پروتکل مذهبی را نقض کنید، سطحی و دنیوی بودن و سایه‌ها را به چالش بکشید... احتمالاً سرنوشتی مشابه عیسی را به یک شکل یا شکل دیگر تجربه خواهید کرد. “اگر از من متنفر بودند، از شما نیز متنفر خواهند بود.”

اجازه ندهید مردانی که از اطاعت عیسی سر باز می‌زنند، شما را از روی گناه “تفرقه! تفرقه!” ملامت کنند.

یا “بمان! صبور باش!”

شما در جواب می‌گویید: “چه مدت؟”

پاسخ ناگفته در تقریباً هر موقعیتی که من با آن مواجه شده‌ام این است: “تا زمانی که شما از پیری بمیرید یا فرزندانتان در ورشکستگی و فساد معنوی غرق شوند.”

هرگز نه. زندگی خیلی کوتاه است برای اینکه توسط مصالحه‌کنندگان تحت فشار قرار بگیرید.

شاید، فقط شاید، (مبادا ما نگرش پسر بازگشته یا کسانی که از “کارگران ساعت یازدهم” متنفر بودند داشته باشیم) خدا آن شتر را از سوراخ سوزن عبور خواهد داد، و تحول کاملی جایی که شما هستید رخ خواهد داد (اگر از دیدگاه خدا ضروری باشد). خمیرمایه (١قرنتیان ۵: ۶-۱۳) از خمیر بیرون پاشیده خواهد شد، زندگی خدا در هر خانواده و گردهمایی نبض خواهد زد، و خدا تمام افتخار را خواهد برد! آیا دلش را دارید؟

اگر برعکس، برایتان غافلگیرکننده باشد که مقاومت زیادی در برابر نور افشاگر (یوحنا ۳: ١۹-۲١; ١یوحنا ١: ۵-۹) وجود دارد، شما را بیرون خواهند کرد و، به فیض خدا، می‌توانید خود را به گروهی از مومنان، کلیسایی، ملحق کنید که از نور دوری نمی‌کند. ارزش کاهش ۷۰٪ حقوق و مهاجرت ۲۰۰۰ مایل را خواهد داشت، اگر لازم باشد، همان‌طور که بسیاری در تمام قاره‌ها می‌توانند تأیید کنند.

وقتی کاری برای خداوندمان وجود دارد، صرف‌نظر از اینکه در حال حاضر بخشی از چه نوع گروهی هستید، قوی و شجاع باشید و در برابر شیطانی که می‌خواهد شما ضعیف، نادرست و از مردان ساده ترسان باشید، مقاومت کنید. وسوسه این است که اگر مکالمه (و خود “کلیسا”) دنیوی به نظر می‌رسد، ساکت بمانید، و احساس ناامیدی، عصبانیت یا افسردگی کنید. اگر هیچ‌کس صادقانه حرف دلش را نزند، نتیجه‌اش نگرش انتقادی است. شما از پیش می‌دانید که خدا نمی‌تواند از طریق آن کار کند. باید صداقت کافی برای روشن کردن وضعیت وجود داشته باشد تا روح القدس بتواند بر دل‌های صادق متکی شود و آموزش دهد. این احتمال را هم در نظر بگیرید که شاید شما اشتباه می‌کنید. این موضوع در هر مکالمه‌ای مشخص خواهد شد.

برای بسط موضوع قبلی، اگر متوجه شدید که ماهیت زمان با هم (یا کلیسا به عنوان یک کل) به نوعی ناامید کننده یا حتی ظالمانه است، اجازه دهید دوباره شما را تشویق کنم که از خرد، شفقت و استحکام قلبی برخوردار شوید. سعی کنید به جای قضاوت یا شکایت، آن را به سطح بالاتری هدایت کنید. فرقی نمی‌کند که در چه گروهی از مسیحیان باشید. فقط این است که وقتی کلام خدا را در کلیسایی مملو از مسیح-عیسی می‌گویید، به جای برخورد بد، در آغوش گرفته می‌شوید.

اشاره کردن به نکات خیلی آسان‌تر از برعهده گرفتن مسئولیت رهبری بره‌های خداست. عمودی حرکت کنید، نه افقی. به عبارت دیگر، یاد بگیرید اجازه دهید عیسی از طریق شما مشکلات را حل کند، نه اینکه به حوزه‌های طبیعی و فکری تکیه کنید. از او فریاد بزنید تا ابزاری (شاید شما!) را به کار گیرد تا بره‌های خدا را به سطح بالاتر بکشاند. از لبریز شدن ارتباط شما با خدا می‌توانید به ملایمت خانواده او را به حقیقت، دعا به او یا پرستش عظمت او هدایت کنید. به برادران و خواهران و همسایگانتان خدایی شگفت‌انگیز و پدری مهربان نشان دهید، و آنها خواهند دانست بعد چه کنند! گاهی پرسیدن “چرایی” در مورد پایین بودن سطح درست است، اما بهتر از همه بالا بردن همه ما با بردن ما به آنجاست.

یک خواسته افقی برای “دیگر حوصله‌سربر نبودن” ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد و فشاری برای عملکرد اضافه کند. به جای تولد اسحاق (“خنده”)، این نوع فشار افقی برای “جلسه بهتر” احتمالاً اسماعیل را به دنیا می‌آورد (محصول نامقدس آرزوی انسان و روش‌های انسان برای رسیدن به پایانی که از نظر ما خدا می‌خواهد). اگر اسماعیل را به زور به دنیا بیاورند، بالاخره یک نفر به خودش می‌آید که یک راهپیمایی به راه بیاندازد یا یک پیامبر خودخوانده شود تا ما را زنده و روشن کند.

هنگامی که خود را در میان یک گردهمایی بی‌روح یا گروهی از مومنان می‌بینید، از خود بپرسید: آیا منشأ بیگانگی از سرچشمه، گناهان اعتراف‌نشده در مجمع است؟ یا شاید جدایی از سرچشمه ناشی از خستگی شب‌های پشت‌سرهم یا حتی مشغولیت “در کار پدر” باشد؟ (در این ‌صورت، کمی بخوابید!) یا شاید منشأ خلأ (تصورشده) روح‌القدس، فقدان زندگیِ دعایی یا آمادگی از ‌سوی اعضای کلیسا باشد؟ احتمالاً خشکسالی یا درد صرفاً “فصلی” از خشکی از جانب خداست. او این دره عمیق را برای ما طراحی کرد تا ما را به زانو درآورد، تا در نهایت به کوهی بالاتر از هر آنچه تا به حال دیده‌ایم برسیم.

می‌خواهم کمی بیشتر روی این نکته تأکید کنم، پس صبور باشید! همه ما باید تشخیص دهیم و باور عمیقی داشته باشیم که نیاز است تا در گردهمایی‌ها به واقعیت دست یابیم. بدون این باور، انرژی و حکمت لازم برای شکستن نفرین بی‌تفاوتی و مذهب تماشاگری که تا این حد در ما ریشه دوانده را نخواهیم داشت. برای گذاشتن تأثیری پایدار، این موارد را دوباره بیان می‌کنم.

هرچه پیش آید، لطفاً با هم زندگی‌تان را جعل نکنید. وانمود کردن به داشتن جلسه خوب (با هیجان‌زدگی، لبخند و چهره‌های معصومانه) در حالی‌که همه در شرف ترک جلسه با دستان خالی هستند، صادقانه نیست. آن را جعل نکنید. هیچ ارزشی در آن نیست و خدا هم مثل ما از آن خوشش نمی‌آید. لطفاً شیطان را با متوقف کردن این کار و اعمال واقعیت، حقیقت و صداقت به موقعیت روی زمین بکشید. این موضوع صادق است چه در یک گردهمایی بزرگتر و چه در خانه کسی. مسئولیت بهبود وضع را بپذیرید. شما یک کاهن هستید! و در زمان مقرر خدا، اگر به اینجا رسید، نترسید بگویید (با احترام و فروتنی)، “این چیزی است که مشاهده می‌کنم، حداقل برای من این‌طور به نظر می‌رسد. این زمان با هم واقعاً چیزی کم دارد. به نظر خیلی دنیوی می‌آید (به دلیل زبان درازی، خودخواهی، دنیوی بودن یا صرفاً توخالی بودن).” راهی باحکمت برای گفتنش پیدا کنید. مسخره کنید، بخندید، لبخند بزنید. اما بگویید! البته مراقب باشید که دیگران (یا یک گردهمایی) را بر اساس شواهدی مرتبط با حالت روحی، هورمون‌ها، قضاوت‌های خودتان، خلأ معنوی خودتان یا تشخیص اثبات‌نشده در مورد مسائل معنوی محکوم نکنید. و همان‌طور که قبلاً گفته شد، بهتر از اشاره به نقاط ضعف، راهی بسیار بالاتر این است که به دیگران کمک کنید بدون حتی صحبت درباره‌اش آن‌ها را به سطوح بالاتر بکشانید. صرفاً تشخیص ندهید آنچه را شاید آن‌ها از پیش می‌دانند. از انباره رابطه‌تان با پدر به کلیسا سرریز کنید!

علاوه بر این، اگر در مورد چیزهایی که به نظر نامنظم می‌آیند صحبت می‌کنید، مراقب باشید که بی‌توجه کسی را آزرده خاطر نکنید. اگرچه امکان‌پذیر است، اما موارد نادری وجود دارد که شما به صراحت شخصی را در جمع سرزنش کنید. در رساله اول به تیموتاوس، فصل ۵، پولس در مورد سرزنش علنی نگهبانان (وقتی دو یا سه شاهد وجود داشت) تا تمام بقیه بترسند، آموزش داد. پولس پطرس را به دلیل تعصب علیه امت‌ها علناً سرزنش کرد. در نامه‌های عمومی، پولس و یوحنا هر دو مردان خاصی را با نام به دلیل ایجاد مشکل فراخواندند. عیسی رهبران مذهبی را که وظایفشان را انجام نمی‌دادند، در برابر “گله”۵۹ شان محکوم کرد. قطعاً زمانی برای مواجهه عمومی وجود دارد، اما مراقب باشید در جمع بی‌دلیل کسی را آزرده خاطر نکنید. بسیار بهتر است که هرجا ممکن است، آن را “با او و تنها او” در میان بگذارید.

شیطان را با دعا و فروتنی در موقعیتی که خدا شما را دعوت کرده در آن درگیر شوید متوقف کنید، و حقیقت، واقعیت و شفافیت را اعمال نمایید. شما خواهید دانست، شما به واقعیت نفوذ خواهید کرد، و واقعیت شما را آزاد خواهد کرد (یوحنا ۸: ۳۲). امتحان کنید. قدم گذاشتن از نمایش به واقعیت و صحبت در مورد آنچه در آن لحظه اتفاق می‌افتد - شکستن پوسته ظاهری و سطحی - ماده مفقوده حیاتی‌ای بوده که روح خدا را خاموش کرده و مردم خدا را ویران نموده است.

به یاد دارم یکی از اولین بارهایی که متوجه تراژدی مسحور شدن و برده شدن و ربوده شدن نقش ما به عنوان “پادشاهی کشیشان” توسط پروتکل مذهبی و ترس از مردم شدم. این موقعیت خاص یک مسیحی کاملاً تازه‌کار را در بر می‌گرفت. ما در حال “شرکت” در یک جلسه در یک “ساختمان کلیسا” و برگزاری “مطالعه کتاب مقدس” بودیم. “عبادت” ما شامل سه ترانه، یک دعا و شش نفر مختلف بود که صحبت‌های کوتاهی ارائه می‌دادند (من در آن زمان یک مسیحی کاملاً تازه‌کار بودم)؛ یک رویداد “معنوی” عالی - و کسی در ردیف عقب که تقریباً در طول همه‌ی آن هق‌هق گریه می‌کرد. اینجا قسمت تراژیک آن است: هیچ‌کس تکان نخورد. ما آنقدر درگیر اجرای یک نمایش بزرگ بودیم که وقت مراقبت از خواهری را که سختی می‌کشید، نداشتیم. او در آن زمان به من گفت آماده بود که بیرون برود و دیگر برنگردد! او گفت: “من متوجه نمی‌شوم. دیگر نمی‌توانم این را تحمل کنم. من متوجه نمی‌شوم.” حالا به او نگاه کنید! (او سه سال بعد، پر از زندگی، در همان اتاقی که ما در آن بودیم نشسته بود!) باید صداقت و راستگویی کافی برای صرفاً صحبت کردن وجود داشته باشد!

مردم خدا باشید؛ برادران و خواهران یکدیگر باشید. اگر کسی سر میز شام گریه می‌کرد، فکر نمی‌کنم می‌گفتیم “لطفاً نخودفرنگی بده”. فکر نمی‌کنم آن را نادیده می‌گرفتیم و به خوردن ادامه می‌دادیم، ظرف‌ها را می‌شستیم و آن شخص آسیب‌دیده را گریان سر میز تنها می‌گذاشتیم. مگر نه؟ فکر نمی‌کنم این اتفاق آنجا می‌افتاد، پس نباید در گردهمایی خانواده خدا هم بیفتد. اگر کسی در پذیرایی ما گریه می‌کرد، فکر می‌کنید آن را نادیده می‌گرفتیم؟ آیا می‌توانید حتی تصورش را بکنید؟ آیا می‌توانید بپذیرید که اگر مهمانی شبانه داشتیم و کسی گریه می‌کرد، گفتگو درباره آب و هوا و آخرین نتیجه بازی تیم شیکاگو کابز ادامه پیدا می‌کرد؟ شما هرگز چنین چیزی را در یک خانواده واقعی نمی‌دیدید. و هیچ دلیلی وجود ندارد که ما نمایشی مذهبی اجرا کنیم و واقعیت را در گردهمایی‌های واقعی خانوادگی نادیده بگیریم. و منتظر اشک‌های آشکار نمانید -- حتی نگاهی از سر دلسردی یا ملال یا نارضایتی باید کافی باشد تا ما را از ظواهر باز دارد و به واقعیت در یک زندگی برساند.

عبرانیان ۶: ۱۰

“خدا ظالم نیست که کار شما و محبتی را که نسبت به او نشان داده‌اید، فراموش کند، هنگامی که به قوم او کمک کرده‌اید و همچنان به آنها کمک می‌کنید.”

لطفاً اجازه ندهید آیین‌ها و آداب مذهبی کاذب شما را شستشوی مغزی دهند، راه رفتن شما با خدا را منحرف کنند و از خدمت به برادران و خواهرانتان بکاهند!

تکیه بر خانواده

برخی از "آیین ها" فقط سعی می کنند حکومت کنند

همه را فراموش کنید! ما یک ابزار داریم

آن را ما حقیقت می نامیم، تغییر نمی کند

وقتی همه چیز عجیب به نظر می رسد.

ما یک پدر داریم – شاه عیسی

که در خلال همه چیز یکسان می ماند.

شاه عیسای ما، راههای او نیکوست

و هر محکمه ای که ایستادگی کردهاند

گروه کر:

باید به خانواده تکیه کنی

پیوسته در نور راه بروی

درکنار هم مبارزه کنید

و وقتی ضعیف هستند،

آنها را با شادی تحمل کنید!

نمی توانم درونم نگه دارم

نیازم به کمک، برای نور را

زمانی که دعوت می کنم، وارد می شوند

خانواده ی من

همه جا را درخشان می کنند

هنگامی که عیسی را در دید خود تثبیت می کنیم.

ما در کنار هم ایستاده ایم دختران، پسران

قوی در نبردی که او پیروز شده است.

ما در تیم او هستیم، کنار هم می جنگیم

در آفتاب یا باران یا هوای بادی.

با هم، همیشه خواهیم ایستاد

با هم دست در دست هم پیروز می شویم

پادشاه عیسی ما، راههای او نیکوست

و هر محکمه ای که ایستادگی کردهاند

(گروه کر)

ای شاه عیسی، راه های تو نیکوست!

و هر محکمه ای که ایستادگی کردهاند

و مقاومت خواهید کرد برای تمام روزهای ما

خوب است راه های شما! ستایش می کنیم نام شما را.

ای شاه عیسی، راه های تو نیکوست!

و هر محکمه ای که ایستادگی کردهاند

و مقاومت خواهید کرد برای تمام روزهای ما

خوب است راه های شما! ستایش می کنیم نام شما را.

(گروه کر)

- لورا، پالا

----

۵۸ این مردان با استعداد ممکن است از طریق کتابچه‌ها، ضبط‌ها و ویدیوها تأثیر خود را بر شما بگذارند... اما رابطه شخصی با آنها در خط مقدم نبرد واقعاً جایی است که شادی و قدرت برای سازوکار مؤثر پیدا می‌شود. برای اطلاعات بیشتر در این مورد برای مبانی و الگوها بنویسید.

۵۹ متی ۲۳.

 

jesuslifetogether.com
فارسی Languages icon
 Share icon