فصل چهاردهم: آیین؟ نه.
16/12/1990
واقعاً، نباید هیچ روتینی منظمتر از آنچه عیسی در طی سه سال و نیم با دوازده حواریاش داشت، وجود داشته باشد. او با مردهایی که جانش را برایشان میداد، هیچ جلسه “مطالعه کتاب مقدس” هفتگی نداشت. ماهانه صبحانه های دعا برگزار نمیکرد. عیسی یک “دین” را آغاز کرد که وقتی به همان شیوهای که او زندگی میکرد، آن را زندگی میکنیم، همچنان جهان را متحیر میکند. برخلاف دیگر ادیان جهان، این دین فاقد “مراسم” روتینی، وردهای مذهبی یا فرمولهای از پیش تعیین شده است.
اگر تاریخ کلیسا و جهان را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که انسان موجودی قابل پیشبینی است که عاشق تشریفات مذهبی است. همه ادیان جهان پر از تشریفات مذهبی هستند که مردم میتوانند به آنها تکیه کنند. شباهتهای بین ادیان از این نظر تصادفی نیست، بلکه بخشی از طبیعت دینی مردِ گناهکار است. به عبارت دیگر، افراد متدین ترسو، تنپرور، سازشکار (و حتی متعهد) در هر دین جهان (از جمله آمریکاییها) ممکن است به یک عبادت، تشریفات مذهبی، یک فقه و “نظم” ساخته دست بشر نیاز داشته باشند که به آن نسبت میدهند. خدا - برای اینکه بدانند که خدا را راضی میکنند.۵۲ یک مسلمان در قاهره به من و چند برادر دیگر گفت که “خدمات مسجد” آنها شامل چند نماز، چند سرود، جمعآوری و یک مردی بود که اندرز میداد. او شرمزده اعتراف کرد که او و بسیاری دیگر اغلب در حین سخنرانی چرت میزدند. آشناست؟
عیسی عبادت نداشت. او تعداد کمی “چیز” داشت که بتوان به آنها اشاره کرد و گفت “اینگونه انجام میدهیم”. او به سادگی سه سال و نیم زندگی خود را با شاگردانش سپری کرد، در خیابان ها قدم می زد و با آنها صحبت می کرد. او وقتی می دید که می خواهد چه چیزی را به آنها بگوید، می گفت: “پادشاهی خدا مانند این میدان است . . . “ یا “پادشاهی خدا مانند یک تاجر مروارید است . . . “. به سادگی زندگیهای خود را در حقیقت و نور خدا با هم شریک میکردند، سوسیسهای داغ را میپختند، میخندیدند، فریزبی پرتاب میکردند و به سادگی زندگی را، بلند و با هدف با هم زندگی میکردند. این همان پادشاهی خدا و کلیسا با عیسی به عنوان راس بود و هست.
کلیسای اولیه مراسم مذهبی ثابتی نداشت. فرمت قالب بسته ای نبود. اما توجه داشته باشید که این کلیسا مفهومی سست و بی قاعده نبود و مسیحیان اولیه صرفاً جایی که بودند، آن را کلیسا می دانستند. منظور من از این سخن ترویج مسیحیتی سست و سطحی نیست. خداوند امت مقدس خود را بوجود خواهد آورد که بیش از پیش جمع می شوند، زندگی را منتقل میکنند، تبدیل میشوند و تعلیم میدهند. در یک روز، مسیحیان اولیه با ملاقات عیسی، رویکردشان نسبت به مذهب را به طور رادیکالی تغییر دادند. آنها از مذهبی مبتنی بر شنیدن پیام های شگفت انگیز کلام در جلسات عبادت در زمان و مکان مشخص۵۳، به این تغییر کردند: هر روز با هم در معبد جمع می شدند. در خانه هایشان نان می شکستند و با دلی شاد و صادقانه با هم غذا می خوردند. این اثر مسیح بر هر زندگی ایست که توسط روح او بلعیده شده! مقدس بودن. از خود گذشتگی. عمق رابطه. همه کس. زندگی هایی که با هم پیوند خورده اند. و همه ی کسانی که ایمان آورده بودند، با هم بودند و همه چیز را مشترک داشتند. این سبک زندگی مسیحیان اولیه نه بخاطر فرهنگ بلکه بخاطر تعالیم و زندگی عیسی بود.
آیا زندگی تو و کلیسایت واقعاً توسط روحی که در عیسی بود فرا گرفته شده است؟ واقعاً؟ میتوانی اثباتش کنی؟ به خاطر عیسی، به خاطر احترام و شهادت او، بیایید زانو بزنیم و از خداوند بخواهیم که ما را مانند روز پنطیکاست عیسی به طور ریشه ای تغییر دهد. با چیز کمتر از این راضی نشوید!
بیایید برای یک مثال طنزآمیز، به ابتدای زندگی امانوئل (“خدا با ما”) بر روی زمین برگردیم. در انجیل متی فصل ۲ و انجیل لوقا فصل ۲، داستان چوپانان و مغ ها را میبینیم که برای “پرستش” عیسی میآیند، دقیقاً مثل امروز. آیا چیزی شبیه این بوده است؟
“برادر چوپان شماره یک دعای آغازین را میخواند، برادر مغ شماره یک پیام شگفتانگیز دیگری از کلام را برایمان میآورد، برادر مغ شماره دو گردآوری را انجام میدهد، برادر چوپان شماره دو امروز رهبری سرودخوانی ما را برعهده دارد... حالا همگی برای ۳۰ دقیقه ستایش و پرستش بایستید و سپس ما...”
بله، درست است که اینگونه نبود. فکر نمیکنم معنای “پرستش عیسی” چنانکه شما توصیف کردید بوده باشد. پرستش عیسی در آن زمان بسیار واقعیتر و طبیعیتر از آن بوده است. اگر پرستش عیسی در آن زمان اینگونه نبوده، پس امروز هم نباید اینگونه باشد. شاگردان عیسی در آن زمان که او در میانشان بود، چنین رفتاری نداشتند، همانطور که در کتاب مقدس ثبت شده است. پس شاگردان امروزی عیسی هم نباید چنین رفتاری داشته باشند، در حالیکه او در میان ماست. به ویژه اکنون که دیگر کودکی در آخور نیست، بلکه پادشاهی بالغ، مشاور شگفتانگیز، خدای قادر مطلق، پدر ابدی، و شاهزاده صلح است. سایر ادیان راستای مجموعهای از مناسک تعیینشده در برنامههای زمانبندیشده برای خدایان مرده یا دور پیش میروند. اما این هرگز راه معلم ما و کلیسایی که او برای آن مرد، حداقل در روزهای نخستین، نبوده است. البته، تاریخ نشان میدهد که تنها پس از مدت کوتاهی مسیحیت در سبک زندگی و آیینهای مذهبی همسایگان بتپرست خود فرورفت. اما به همه کسانیکه اهمیت میدهند و آرزوی آیندهای بهتر دارند، میگویم “از ابتدا اینگونه نبوده است.”
در روزهای نخستین مسیحیت، مردم همچنان خود را یهودی میدانستند و ساعت ۳ بعدازظهر به معبد میرفتند برای دعا. اما هرچه در کتاب اعمال رسولان جلوتر میرویم، کمتر این کار را میبینیم. تا زمانی که در اعمال رسولان ١۵ میرسیم، داوری رهبران اورشلیم این بود که نیازهای قانون را بردارند، به غیر از توصیه به ادامه نخوردن خون. و پس از جدا شدن از ختنه، هرچه دورتر از قوانین و آیینهای یهودی رفتند، چرا که متوجه شدند این چیزهای ظاهری که بدان پایبند بودند تنها “سایههای واقعیتی هستند که در مسیح است”. آنها گاهی تمایل به اغماض داشتند، اما الگو این بود که این اغماضها با یهودیت و نظام آن - به غیر از بدهی عشق به افراد درگیر - روح را خاموش میکرد و تنها دشواری بیشتری میآورد.۵۴
خداوند منظورش را در پسرش روشن کرده است. عیسی آلفا و امگای همه قصدها و خشنودی پدر بود و هست.۵۵ عیسی با نحوه زندگی خود در میان مذهب ارتدکس روزگارش و با تعالیمش، خود را آشکار کرده است. او میخواهد اسیران را آزاد کند، نه اینکه آنها را در یتیمخانهای معنوی که صرفاً “خدمات” ارائه میدهد، جای دهد.همانطور که برادر بزرگترمان، تام هالند، اغلب میگوید: “بیایید ‹جلسات› برگزار نکنیم - بیایید آنها را رها کنیم!” بیایید این آزادی را بپذیریم!
ما میتوانیم به راحتی روح القدس را با فرو افتادن در آیینها یا پیشبینیپذیری (معمولاً به عنوان یک سپر امنیتی برای محافظت در برابر “هیولاهای” جلسات کسلکننده یا افرادی که جلسه را غصب میکنند) خفه کنیم. دوباره به این فکر کنید. اگر دوازده حواری احساس میکردند که باید هر بار که با عیسی ملاقات میکردند “نظم پرستش” داشته باشند، آنها در واقع حق عیسی برای اداره جلسه را غصب میکردند، مگر نه؟ امروز هم فرقی نمیکند. چند راه مختلف وجود دارد که این را بگوییم؟ عیسی امروز به اندازه آن زمان زنده است و همچنان سزاوار است که سر کلیسا باشد! هرچند که شاید به نظر رادیکال و تکراری برسد، اما سلسله مراتب نامقدس روحانی/عامی و طراحی پیشاپیش تعیینشده آیینی برای “خدمات”، حقوق و مسئولیتهای کهانت مومنان و خداوندی مسیح را در گردهماییها تقریباً نابود کردهاند.
همانطور که گفتهام، چیزی ذاتاً معنوی در مورد الگوهای خلاقانه یا غیررسمی نیست، و جایزه ویژهای هم برای خلاقیت یا غیررسمی بودن وجود ندارد. با این حال، نیاز اجباری به هدایت شدن توسط خدا وجود دارد، نه توسط تقویم، برنامه، آیین یا سلسلهمراتب.
“هرکه توسط روح القدس هدایت شود، پسر خداست.”
به عنوان یک کلیسا، باید آزاد باشیم تا مقدسین را در پارک در روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه یا سه شنبه - در خانهها، باشگاههای آپارتمانها، تالارهای مراسم هتلها، سالنهای ورزشی، انبارها، رستورانها، خیابانهای شهر (یا حتی ساختمانی با هدف مذهبی)۵۶ جمع کنیم. یا به عنوان یک کلیسا، شاید به تعداد کمتر به مجامع مختلف در زمانهای “مراسم” آنها برویم و پس از آن برای گروهها و افرادی که ملاقات کردهایم، دعا کنیم. یا احتمالاً خداوند تمام اعضای کلیسا را، با اطلاعیه بسیار کوتاه، به ملل دیگر بفرستد. ما فراخوانده شدهایم تا مردم خدا باشیم که نه در اورشلیم و نه در آن کوه، نه اینجا و نه آنجا پرستش کنیم. آزادیم تا باشیم و انجام دهیم. هیچ غل و زنجیری ما را در قالبی که باید از آن پیروی کنیم، زندانی نکرده است. عیسی به مدت سه سال و نیم به عنوان یک دوست در کنار شاگردانش قدم زد، “هر روز در میان مردم و از خانه به خانه”، و من همه ما را تشویق میکنم تا همین کار را با او و یکدیگر با زندگی کردن به صورت ساده و آزاد انجام دهیم.
باید اینجا اضافه کنم که برخی از کسانی که جرج گالوپ آنها را مسیحی محسوب کرده است، هنوز متعلق به عیسی مسیح نیستند - زیرا ایمانشان هنوز به او نیست. اینها با “تمام قلب، تمام جان، تمام ذهن و تمام قدرت” به عیسی مسیح متوجه نشدهاند. برخی، اگرچه “مذهبی و کلیسارو” هستند، از ایده نداشتن “زمانها و مکانهای ثابت” متنفر خواهند بود. این موضوع آنها را بیاندازه آزار خواهد داد که بتهای سبک زندگی، شغل، تعطیلات، ورزش، تحصیلات، “زمان خصوصی” (معمولاً به معنای “زمان تلویزیون تماشا کردن”) آمریکایی قرن ۲۰ و ۲١ آنها توسط خداوندشان (اگر او برای آنها خداوند باشد) تهدید میشود که ممکن است در هر زمانی از آنها بخواهد.
عیسی در بین راه مردی را صدا زد: “با من بیا”.
صبر کن عیسی. نمیبینی که من دارم تورهایم را تعمیر میکنم؟ این مهم است! این قایق پدرم است و من واقعاً باید “پدر و مادرم را تکریم کنم”، مگر نه؟ آیا نمیتوانیم قرار ملاقاتی بگذاریم، مثلاً هر یکشنبه صبح برای چند ساعت؟ هرچه که میخواهی بگویی، مطمئناً میتواند در همان مدت گفته شود.”
سپس او به شخص دیگری گفت: “دنبال من بیا”
اما او در جواب گفت: “خداوندا، اجازه بده اول پدرم را دفن کنم”
عیسی به او گفت: “بگذار مردگان، مردگان خودشان را دفن کنند، اما تو برو و پادشاهی خدا را اعلام کن”
و شخص دیگری هم گفت: “خداوندا، من از تو پیروی خواهم کرد، اما اجازه بده اول بروم و از خانوادهام خداحافظی کنم”
اما عیسی به او گفت: “هیچ کس پس از آنکه دست خود را روی گاوآهن گذاشت و به عقب نگاه کرد، شایسته ملکوت خدا نیست.”
“این حرفها تندروانه و غیرمنطقی است، عیسی. من هم یک زمانی اینطور فکر میکردم... قبل از اینکه محبت خدا و موقعیتم در مسیح را درک کنم. خدای من هرگز چنین حرفی که تو زدی را نمیزند، عیسی! به نظر میرسد حتی وضعیت من را درک نمیکنی. من دو فرزند دارم و میدانی، اگر مردی هوای بچههایش نداشته باشد و برای دانشگاهشان پس انداز نکند و آنها را وارد فعالیتهای بعد از مدرسه نکند، از یک کافر هم بدتر است.۵۷ اما بعد از اینکه این تعهدات دیگر را طی چند سال آینده انجام دادم، میتوانم برای تو به سفر مأموریتی بروم یا کاری شبیه این. من ١۰٪ (قبل از مالیات!) پرداخت میکنم. و فکر میکنم تو باید مراقب باشی - داری شروع به صحبت مانند یک نفر داور، قانونگرا و حتی فرقهای میکنی، عیسی..”
“فکر نکنید که من آمدهام تا صلح را بر زمین بیاورم. من نیامدهام تا صلح بیاورم بلکه شمشیر آوردهام. زیرا من آمدهام تا مرد را بر ضد پدرش، دختر را بر ضد مادرش، و عروس را بر ضد مادر شوهرش بگذارم. و دشمنان مرد اهل خانه خود او خواهند بود. هر کس پدر یا مادر را بیشتر از من دوست داشته باشد، شایسته من نیست. و هر کس پسر یا دختر را بیشتر از من دوست داشته باشد، شایسته من نیست. و هر کس صلیب خود را برندارد و از من پیروی نکند، شایسته من نیست. هر کس زندگی خود را پیدا کند، آن را از دست خواهد داد، و هر کس زندگی خود را به خاطر من از دست بدهد، آن را پیدا خواهد کرد... از من دور شو. اگرچه تو سوگند وفاداری به من را بر روی انبوهی از کتاب مقدس خورده باشی، من هرگز تو را نشناختهام.”
ترسناک است که چند میلیون نفر از کلیساروها توسط مذهب فریب خوردهاند، زیرا آنها کارتی را امضا کردند، چند کلمهای را به هوا گفتند، یا خیس شدند. بسیاری (و برخی& از دیدگاه خدا، که همین الان دارند این را میخوانند... مکث کنند و حداقل دعا کنند) خود را مسیحی میدانند، در حالی که تعالیم عیسی و صدها شهادت دیگر در کتاب مقدس امکان این را رد میکنند. شخصی بدون زندگی از بهشت، متولد شده در مرگ برای خود، نمیتواند واقعاً نجات یابد بنا به گفته عیسی. و اگر نجات نیافته باشد، پس مشخصاً بخشی از کلیسای او، بدن او نیست. و اگر بخشی از کلیسای او نباشد، پس تعجبی ندارد که نمیخواهند جایی باشند که او هست، در حضور و نور افشاگر او در یک گردهمایی، یا روزانه و عمیقاً در زندگی دیگرانی که او درون آنها زندگی میکند! مراسم منظم و بحثهای کتاب مقدس برای چنین افرادی بسیار امنتر و مناسبتر است.
برای تغییر نقل قولی از ساموئل جانسون، از اواخر قرن هجدهم: “آیین، آخرین پناهگاه آدم فریبکار است.” چرا؟ زیرا اگر بتوانیم پشت الزامات حداقلی “زمانها و مکانهای” مذهبی پنهان شویم تا احساس کنیم در برابر خدا و انسان توجیه شدهایم، در این صورت میتوانیم بقیه وقت هرطور دلمان میخواهد زندگی کنیم. حداقل گناهان “اجتماعاً قابل قبول” (شرارت) ما در دسترس نخواهد بود. میتوانیم به راحتی در دنیای “حداقل من فلان کار را نمیکنم” زندگی کنیم.
“تو فقط داری مرا قضاوت میکنی! چشمان خود را باز کن! فیض همه چیز را میپوشاند - ما فقط انسان هستیم، میدانی!”
حضور در “مراسم” (عبادت پروتستان یا کاتولیک)، “انتظار کشیدن برای میز خداوند یا شرکت در عشای ربانی”، وعظ “موعظه”، دادن به فقرا، دعاهای طولانی، صحبت کردن به زبانهای بشری یا فرشتگان، حفظ کردن کتاب مقدس، یا حتی بلند کردن دستها حین پرستش... خود به خود هیچ معنایی ندارند. میدانم که شما این را در دلتان میدانید.
عیسی در حالت مبهم ما به ما فریاد میزند:
“اگر همه چیز را برای من رها کنی و با اعتماد مطلق به من تکیه کنی، هیچ آسمان و زمینی نمیتواند هدایا و واقعیتهایی را که از زندگی من بر تو خواهم ریخت، در خود جای دهد. مرا امتحان کن!”
“اما مگر اینکه بتوانم همه تو را داشته باشم: زبانت را، احساساتت را، حساب پساندازت را، کارت اعتباریات را، چیزهای مورد علاقهات را، ریموت تلویزیونت را، کنترل مطلق روابطت را، همه وقتت را (از جمله تعطیلات خانوادگی همه-آمریکاییات، ‹وقت خانوادگی›ات، وقت تلف شده با سرگرمیها و وسایل الکترونیکی و غیره، شبهایت و حتی شنبههایت)... مگر اینکه به طرف من برگردی و همه آنچه هستی و میتوانی باشی را به من تقدیم کنی، در غیر این صورت تنها خودت را فریب دادهای. غیر از آنکه همه چیز را واگذار کنی، نمیتوانی پیرو من باشی.”
حالا میتوانیم ببینیم چرا افراد مذهبی تغییر نیافته وقتی با چالش روبرو میشوند تا کلیسای کتاب مقدس را به جای جانشینهای تطبیق پذیر و گرم امروزی در نظر بگیرند، جیغ و فریاد میکشند “توهین! فرقه!” “آیین، آخرین پناهگاه آدم فریبکار است.”
مرقس ۷: ۷-١۳
و عیسی گفت: “بیهوده مرا میپرستند، زیرا فرامین انسانها را به عنوان آموزهها تعلیم میدهند. زیرا آنها فرمان خدا را کنار گذاشتهاند و به سنتهای انسانی چسبیدهاند... “ و او به آنها گفت: “شما به خوبی فرمان خدا را رد میکنید تا بتوانید سنت خود را حفظ کنید... با سنتی که شما به ارث بردهاید، کلام خدا را بیاثر میکنید. و چنین کارهای بسیاری انجام میدهید.”
لطفاً کیفیت قلب خود را در پیشگاه خدا در نظر بگیرید، در حالی که همه مسائل در حضور روح القدس خدا حل شده است. در این صورت مشکلی نخواهید داشت که “ابتداً در جستجوی پادشاهی باشید”. عیسی، خانه او، و اهداف او هوایی خواهد بود که تنفس میکنید. شما بیش از حد مشتاق خواهید بود جایی باشید که عیسی هست، جایی که مردم “به نام او گرد هم آمدهاند.” شما سریعتر از آنچه تصور میکردید رشد روحانی خواهید داشت، در حالی که در دنیای مذهبی فقط بخش کوچک کوچکی از “کلیسا” از نوزادی عبور میکنند (بر اساس استانداردهای کتاب مقدس). کل زندگیتان را به عیسی بدهید، سپر امنیتی مراسم، برنامه و سلسله مراتب روحانی/عامی (که “کلام خدا را بیاثر میکند”) را نابود کنید و نظاره گر باشید! عالی خواهد بود.
اگر احیاناً هنگام خواندن این کتاب و چالشهای آن، درونتان میلرزد... اگر آرزو دارید همهی آنچه خدا میخواهد باشید، اما شکست خوردهاید - اگر جسمتان ضعیف است، اگر وجدانتان توسط سایهها و محکومیتها آلوده است، اگر امیدتان مبهم شده است... اگر هرکدام از اینها در مورد شما صدق میکند، این را بدانید: خدا وفادار است. در مسیح، هیچ کوهی جابجا نشدنی نیست. هیچکدام. تاریخ کتاب مقدس، و تمام تاریخ بعد از آن، پر است از مردان و زنانی درست مثل شما و من که به خاطر گناه احمقانهی خود، از هر گونه مبنایی برای تکیه بر عملکرد خوب خود محروم شدهاند. قتل، بیاخلاقی، فحشا، دروغگویی، بیایمانی، و هر شکلی از تاریکی قابل تصور، جوشهای سرطانی بر روی جسم بسیاری از مردان و زنانی بوده است که خدا آنها را شفا داده، و دوستشان داشته، و حتی در برنامهی خود بهکارشان برده است. آنها از روی نیاز، خود را کاملاً بر رحمت خدای مهربان انداختهاند. دیگر هیچ نمانده بود. اما کافی است - و بینهایت بیشتر. خداوند کسانی را که در تنگنای خود بهسوی او روی آوردند، بهخاطر ایمانشان به خون پسر محبوبش توجیه کرد. صرفنظر از اینکه چه کردهاند، بدون توجه به میزان یا بسامد شکستهایشان، شکستهای من (که شرمآورند) یا شکستهای شما، کسانی که بر نام خداوند فریاد برآورند هرگز خجل نخواهند شد. مرا ببخشید که کمی مذهبی به نظر میرسم... اما چارهای نیست: هللویا!
کاوشگر
کاوشگر
کجا میروی؟
من می لرزم
از فکر ناشناخته ها
زندگی کردن و ندیدن سخت است
نحوه رسیدن از الف به ی
اما من آزاد نخواهم بود تا
زنجیر را بشکنم
به رهایی شیرین
بال هایم را بگشایم
و بگذارم اوج بگیرند
آسمان را درنوردند
درب ورودی را باز کنم
رو به خورشید
و پا به آتش بگذارم
پا پس نمی کشم
تا زمانی که کارمان تمام شود
می رانیم تا برنده شویم
دروغ هایی را دور بریزم
که قلبم را می بندند
شهامت شجاع بودن را به دست آورم
کاوشگر
من در یک ماموریت هستم
وقتی هر چه می بینم مغشوش است
ماجراجویی تعریف جدیدی به خود می گیرد
دیدگاه جدیدی دارم
به آنچه ناامید کننده است نگاه کن
و جدیدش کن
کاملاً جدیدش کن
بال هایم را بگشایم
و بگذارم اوج بگیرند
آسمان را درنوردند
درب ورودی را باز کنم
رو به خورشید
و پا به آتش بگذارم
پا پس نمی کشم
تا زمانی که کارمان تمام شود
می رانیم تا برنده شویم
دروغ هایی را دور بریزم
که قلبم را می بندند
شهامت شجاع بودن را به دست آورم
این خلسه بی باک
از من بیرون می ریزد
این حرف یک ذهن خوش بین نیست
تازه الان میبینم
این دنیا را در واقعیت
نه فقط آن چه به نظر می رسد
بال هایم را بگشایم
و بگذارم اوج بگیرند
آسمان را درنوردند
درب ورودی را باز کنم
رو به خورشید
و پا به آتش بگذارم
پا پس نمی کشم
تا زمانی که کارمان تمام شود
می رانیم تا برنده شویم
دروغ هایی را دور بریزم
که قلبم را می بندند
شهامت شجاع بودن را به دست آورم
- ج.ب.
----
۵۲ این خصلت بت پرستانه ترس و غرور در مسیحیت آنقدر ظریف است که هیچ کس آن را عجیب نمیداند، همانطور که من اخیراً متوجه شدم، قوانین نظم رابرتز به طور برجسته، رو یک سه پایه، در یک کتابفروشی مسیحی به نمایش گذاشته شده است - درست بین فرهنگ لغت کتاب مقدس اسمیت و فرهنگ تشریحی لغات عهد جدید، از واین. بسیاری از مردم حتی متوجه نیستند که این کتاب درسی در مورد “آنچه که شایسته و منظم است” اغلب معیارهای دین مقبول امروزی است، نه کتاب مقدس.
۵۳ اعمال رسولان ۱۳: ۲۷؛ یوحنا ۴: ۲۱.
۵۴ اعمال رسولان ۱۸: ۵-۷، ۱۹: ۸-۱۰، ۲۱: ۱۷-۳۰؛ غلاطیان ۲: ۱۱-۲۱، ۴: ۹-۱۱، ۵: ١-۱۲.
۵۵ متی ۱۱: ۱۷-۱۹.
۵۶ آیا عجیب نیست که در حدود ۲۵۰ سال اول کلیسای حواریون عیسی، هیچ “ساختمان کلیسایی” وجود نداشته؟ (سخنان مسیحیان اولیه، اورت فرگوسن، ص ۷۶؛ اعمال پولس (قرن دوم)؛ اعمال جاستین ۲؛ مسیحیان اولیه و معماری بیزانسی، ریچارد کراتایمر، ص ١-١۵؛ و غیره) این طولانی تر از زمانی است که ایالات متحده چون حال حاضر یک کشور بوده است! این مدت زمانی است که مسیحیت بدون “ساختمانهای کلیسا” وجود داشته. این مورد حتی در حالی است که همه یهودیان و همه مشرکانی که تازه گرویده بودند با کنیسه و “عبادت در ساختمان های معبد” در زمان و مکان منظم، بزرگ شده بودند. قابل توجه است. یک خانه معمولی که برای نگهداری افراد بیشتری به دست آمده و بازسازی شده است، در حفاری دورا اروپا کشف شده است. این “قدیمیترین خانه ملاقات مسیحیان شناسایی شده” است – یک ساختمان، اگرچه فقط یک مکان معمولی است، بهویژه برای جلسات مسیحی (بهجای برگزاری جلسات در خانهها و “سالنهای اجارهای” و مواردی از این قبیل وقتی تعداد افراد برای یک خانه خیلی زیاد بود). این “قدیمیترین خانه ملاقات مسیحیان” یک بنای ساختهی “قرن سوم” بود!
تنها چند دهه پس از پنطیکاست، مؤمنان، در خلال قحطی رهبری واقعی فرستاده از جانب خدا، در حال فسیل شدن و از دست دادن ارتباط با سر (مسیح، راس بدنهی مسیحیت) بودند (همانطور که سازش و تشریفات مذهبی که به سرعت ظهور کرده بود نشان میدهد - مکاشفه ۱-۲؛ دیداخه؛ هرماس؛ دوم کلمنت؛ رساله به فیلیپیان، پولیکارپ؛ نامه به قرنتیان، کلمنت روم و غیره). علیرغم شواهد بسیاری مبنی بر کسالت معنوی در اوایل، آنها هنوز به ظاهر پرستش معبد بت پرستان با اشعار مسیحی بازنگشتند. آیا دلیلی وجود دارد که چرا عیسی و حواریونی که او تجهیز کرده بود، و نسل های پس از آن، ردپای “اعمال” ادیان بتپرستی را دنبال نکردند؟ البته! یک بار دیگر، “مذهبی” که نجار ناصری آغاز کرد، حتی از دور شبیه به آن ادیان “مادی” نبود. امروز هم نمی تواند باشد و همچنان والاترین برکت و تدهین وی را مییابد.
۵۷ باور کنید این چیزها را به نرمی نمی گویم. وقتی میبنم کسی (حداقل با چشم غیرمسلح) از اهدای چنین موهبتهایی به فرزندانش چشم پوشی کرده است، قلبم میشکند. اما ما باید، مانند یک پدر برای ایمانمان، بخواهیم استدلال کنیم که “خدا بتواند مردگان را زنده کند”. ما در کمترین حالت، به لطف خدا، به فرزندانمان “داراییهایی بهتر و ماندگار” تقدیم خواهیم کرد. خداوند ما را قوت و دلگرمی دهد.