فصل بیست‌ و هشتم: کلیسای شهر

16/12/1990

یوحنا ۱۰: ۱۶

“و گوسفندان دیگری دارم که از این چراگاه نیستند؛ آنها را نیز باید بیاورم و آنها صدای مرا خواهند شنید؛ و یک گله و یک شبان خواهد بود.”

در کتاب مقدس مشخص کردن اینکه آرزوی خدا چیزی جز یک کلیسا در هر شهر نیست، سخت نیست۸۱. نه یک کلیسا در هر گوشه خیابان. ۸۲ در هیچ‌جای کتاب مقدس شاهد بیش از یک “دولت محلی کلیسا” در یک شهر نیستیم. شواهدی برای چنین چیزی در کتاب مقدس نمی‌یابیم. در حالی که می‌توانم این نکته را به لحاظ کتاب مقدسی توسعه دهم، تمایل بیشتری دارم بپرسم “مسیح ما، آرزویش چیست؟ جدایی؟ تفرقه؟ جاه‌طلبی؟ شهادتی متناقض به جامعه؟” فکر می‌کنم در دلمان می‌دانیم که “شبه قلمروهای کوچک موازی” چه آسیبی وارد کرده است.

خدا به روشنی گفت راهی که همه مردم خواهند دانست ما از آن اوییم، محبت قابل مشاهده و ماورایی است که در میان یکدیگر نشان می‌دهیم. حالا، آیا به نظر خنده‌دار نمی‌آید که هر یک از ما با جدیت آرزوی انجام اراده خدا را داشته باشیم اما در محیطی در شهرمان زندگی کنیم که با “این است راهی که همه خواهند دانست”۸۳ در تناقض است؟

حالا، می‌دانم که اگرچه برخی از این گروه‌هایی که در گوشه‌های مختلف خیابان می‌بینیم واقعاً از روی جاه‌طلبی یا تفرقه (“فقط ما آموزه خالص داریم” و غیره) شروع شده‌اند، برخی دیگر در آرزوی انجام اراده خدا صادق بوده‌اند. آنها آرزو داشتند به روش برتری نسبت به گروه مذهبی نیمه‌جانی که ترک کرده بودند، با هم خدمت کنند. برخی دیگر “کلیساهای اضافه” در یک شهر راه انداخته‌اند چون صرفاً آرزوی اطاعت از “فرمان بزرگ” داشته‌اند (و احساس می‌کردند گروه‌های دیگر در شهر کار را به شکل رضایت‌بخشی انجام نمی‌دهند، پس مجوز گرفته‌اند).

پس از اینکه با خدا موافقت کنیم که وحدت آرزوی اوست و متعهد شویم او را در ویران کردن موانعی چون ترس، گناه، غرور، جاه‌طلبی و تعصب اطاعت کنیم، هنوز مانع بزرگی برای “یک کلیسا در هر شهر” وجود دارد. این مانع این است: ما نمی‌توانیم ساده خود را تسلیم “کمترین مخرج مشترک” کنیم. نمی‌توانیم بگوییم: “هرکس که خود را مسیحی می‌خواند... از این پس همه ما یکی خواهیم بود.” پذیرش چیزهایی که عیسی نمی‌پذیرد، انکار خداوندی اوست.

ارمیا ۲۳: ١۸-۲۲

“اما کدام یک از آنها در شورای خداوند ایستاده است تا کلام او را ببیند یا بشنود؟ چه کسی کلام او را گوش کرده و شنیده است؟ ببینید، طوفان خشم خداوند برمی‌خیزد، گردبادی مارپیچ بر سر شریران فرو می‌ریزد. خشم خداوند تا انجام کامل اهداف قلبی او فرو نمی‌نشیند. در آینده به روشنی آن را خواهید فهمید. من این انبیا را نفرستادم، با این‌حال آنها با پیام خود دویده‌اند؛ من با آنها سخن نگفتم، با این‌حال آنها نبوت کرده‌اند. اما اگر آنها در شورای من می‌ایستادند، کلام مرا به قوم من اعلام می‌کردند و آنها را از راه‌های پلید و اعمال پلیدشان بازمی‌گرداندند.”

مراثی ۲: ۱۴

“دیدهای انبیای تو دروغ و بیهوده بود؛ آنها گناه تو را آشکار نساختند تا تو را از اسارت بازدارند. بشارت‌هایی که به تو دادند دروغین و گمراه‌کننده بود.”

دوم قرنتیان ۶: ١۴-١۸

چه وجوه اشتراکی بین پارسایی و شرارت است؟ یا نور چه هم‌نشینی می‌تواند با تاریکی داشته باشد؟...

همان‌طور که خدا فرموده است: “من با آنها زندگی خواهم کرد و در میانشان راه خواهم رفت و خدای آنها خواهم بود و آنها قوم من خواهند بود. بنابراین از میان آنها بیرون بیایید و جدا شوید” خداوند می‌فرماید “به هیچ چیز ناپاک دست نزنید و من شما را خواهم پذیرفت. من پدر شما خواهم بود و شما پسران و دختران من خواهید بود” خداوند قادر مطلق می‌فرماید.

به وضوح مشخص است که آرزوی خدا این نیست که ما همه سازش کنیم تا مردم او را “متحد” کنیم. نه! اگر سازش نه، پس چه چیزی ملت مقدسش را، همه مردمانش را، به شهادت وحدتی که به آن خوانده شده‌ایم، در هر شهر و در سراسر جهان جذب خواهد کرد؟ و منظورم فقط جلسات مشترک بزرگ یا چنین چیزهایی نیست. شاید در سراسر یک شهر جلساتی برگزار شود اما واقعاً یک کلیسا باشد که کاملاً در رهبری و زندگی یکپارچه است. چگونه کلیسایی شکوهمند و زیبا که “خود را برای بازگشت مسیح آماده کرده است” می‌تواند از ویرانه‌های مخلوط پراکنده‌ای که نام خداوند ما را در اکثر شهرها بر خود دارند، بیرون آید؟

شوق و اولویت‌های پادشاه و برادر ما عیسی این بود که همه مردمش را در میان “همه مردم” - جوامع ما - یکی ببیند. آیا شور و اولویت‌های او واقعاً در ما زندگی می‌کند و ما را فرا می‌گیرد تا همان شوق پرشور عیسی برای وحدت داشته باشیم؟

چگونه می‌تواند اتفاق بیفتد که ما متحد شویم؟ اگر سازش نه، پس چه؟

عیسی جواب داد... و جواب را نشان داد.

یوحنا ١۷: ۲۰-۲۳

«همچنین برای کسانی که از طریق پیام خود به من ایمان خواهند آورد دعا می‌کنم تا همگی یکی باشند، پدر، همانطور که تو در منی و من در تو ام. باشد که آنها نیز در ما باشند تا دنیا باور کند که تو مرا فرستادی. من جلالی را که به من بخشیدی به آنها دادم، تا چنانکه ما یکی هستیم، یکی شوند: من در آنها و شما در من. باشد که آنها به وحدت کامل برسند تا جهان بداند که تو مرا فرستادی و آنها را برابر آن که به من عشق ورزیدی، دوست داشتی.»

ما نمی‌توانیم بر مبنای رویکرد “کمترین مخرج مشترک” متحد شویم. با این حال، آن یگانگی که خدا می‌خواهد، ممکن می‌شود، زیرا می‌بینیم که خداوند بار دیگر شکوه خود را جاری می‌کند. جلال او ترس‌ها و تردیدها و سوءتفاهم‌ها را ذوب می‌کند. خدا که دوباره جلال خود را جاری می‌کند باعث می‌شود کسانی که تاریکی مه خودخواهی و خودپرستی را دوست دارند، فرار کنند (یوحنا ۳: ١۹-۲١). “مانند یانس و یامبرس... حماقت آنها برای همه آشکار خواهد شد.”

او ما را در جلال رام کننده‌ی خود غرق خواهد کرد و ما را به وحدتی خواهد رساند که قابل رویت یا لمس است، نه خیالی. نه فقط جعل “دنیوی” مذهبی از جلال که نسل‌های شریر و زناکار طالب آن هستند. جهان جلال او را در آگاپه‌ای خواهد دید که در تسلیم ما به صلیب برای دیگران بیان می‌شود (یوحنا ١۳: ۳۴-۳۵). ما جلال او را در حضور او نیز نشان خواهیم داد (افسسیان ۴: ١١-١۳). همان‌طور که قبلاً، او محبت و شفقت خود را در میان فقرا آشکار خواهد کرد.

و ما یکی خواهیم بود. مثل...

دو نفر که “حواریون” خوانده می‌شدند که پیش از ملاقات با عیسی، اختلافات غیرقابل حلی داشتند:

متی: “مالیات‌گیر” منفور - در نظر هم‌وطنان یهودی‌اش مانند “بندیکت ارنولد” تلقی می‌شد. او به عنوان شغل، مالیات رومی‌ها را جمع‌آوری می‌کرد و از قوم خودش باج‌گیری می‌نمود.

شمعون “مجاهد”: یهودی انقلابی، مصمم به انتقام از رومی‌ها و عروسک‌هایشان - مثل “مالیات‌گیرها”.

از لحاظ اصولی، دو دشمن قسم‌خورده. اما وقتی در برابر عیسی مسیح ایستادند، آن تفاوت‌ها واقعاً چندان مهم به نظر نمی‌رسید. هیچ سندی مبنی بر اینکه متی و شمعون به هرگونه آشتی سیاسی رسیدند، وجود ندارد. فقط اینکه چیزی بسیار بزرگ‌تر از آنچه ذهن محدود آنها می‌توانست در بر گیرد، اکنون آنها را فرا گرفته بود و سپس آنها را با هم ذوب می‌کرد. محدوده کامل محبت خدا بر آنها با هم می‌تابید. تابناکی خدا اکنون “نور شناخت جلال خدا را در چهره مسیح” بر آنها می‌تاباند. همه سؤالات در ظهور و تجسم حقیقت و محبت پاسخ یافت: عیسی مسیح، “که برای ما حکمت الهی شده است - یعنی پارسایی، قداست و رهایی ما.” عیسی “قدرت خدا و حکمت خداست.” وقتی واقعاً عیسی مسیح، مسح شده خدا را ملاقات کرده باشیم، حماقت ذوب می‌شود، زخم‌ها شفا می‌یابند، و تاریکی افشا و رانده می‌شود. و ما یکی می‌شویم. خدا بار دیگر به خاطر پسر محبوبش جلال خود را بریزد.

پدر با جلال خود، نه با بحث یا سازش، در قیصریه وحدت به وجود آورد (اعمال ١۰: ١‐ ۱۱: ۱۸، ۱۱: ۱۷). او با وجود مشکلات عقیدتی عظیم، نه با استدلال دائمی یا با الهیات دفاعی، بلکه با شهادت جلال خود آشکار شده، وحدت به وجود آورد (اعمال ١۵: ١۲).

در روزگار ما، برای اینکه اهداف خدا (در یکی کردن ما به عنوان یک بدن، برای نشان دادن محبت و قدرت او) را محقق شده ببینیم، نیاز به هر سه این موارد است:

١. دید واضحی ۸۴ از آنچه مسیح خدا می‌خواهد در یکی کردن ما به عنوان انسان نو در زندگی، همچنین در مفهوم. ما باید تمایزات ظاهری خود را تحمل کنیم.

کولسیان ۳: ١١-١۴

“دیگر یونانی و یهودی، ختنه‌شده و ختنه‌نشده، بربر، اسکیت، برده، آزاد، وجود ندارد، بلکه مسیح همه چیز و در همه است. پس به عنوان برگزیدگان خدا، مقدسین و محبوبان، لطف، مهربانی، فروتنی، بردباری و حوصله را بر خود بپوشید. و یکدیگر را تحمل کنید و اگر کسی بر دیگری شکایتی دارد، او را ببخشید؛ همان‌طور که مسیح شما را بخشید، شما نیز چنین کنید. و بر همه اینها محبت را بپوشید که پیوند کمال است.”

افسسیان ۴: ١-۶

“پس من، زندانی در راه خداوند، از شما تمنا می‌کنم که شایسته فراخوانی که خوانده شده‌اید، رفتار کنید و با فروتنی و ملایمت و بردباری یکدیگر با عشق تحمل نمایید. و بکوشید وحدت روح را با پیوند صلح حفظ کنید. یک بدن و یک روح است، همان‌طور که شما را در یک امید فراخواند. یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید؛ یک خدا و پدر همه، که بر همه و از طریق همه و در همه است.”

۲. و تمایل به زندگی در نور با هم - نور افشا و فروتنی و قداست (یوحنا ۳: ١۹‐۲١؛ دوم تسالونیکیان ۲: ١۰‐١۲؛ یوحنا ١۰: ۴‐۵؛ ۱ یوحنا ١). ما هرگز نمی‌توانیم همراهی حقیقی با یکدیگر و “او که از ازل بود” داشته باشیم تا زمانی که گناه در انباری‌هایمان پنهان می‌ماند، و دفاعی بودن، ترس و فاصله (ریاکاری) میان ما وجود دارد:

١ یوحنا ١: ۵-۷

“و این است پیامی که از او شنیده‌ایم و به شما اعلام می‌کنیم که خدا نور است و هیچ تاریکی در او نیست. اگر بگوییم که با او شرکت داریم، در حالی که در تاریکی‌ها راه می‌رویم، دروغ می‌گوییم و به حقیقت عمل نمی‌کنیم. اما اگر در نور راه رویم، همان‌طور که خود او در نور است، با یکدیگر شرکت خواهیم داشت و خون عیسی، پسر او، ما را از هر گناهی پاک می‌سازد.”

باید اعتراف و برخورد با گناه در مجامع ما و در زندگی روزمره‌مان با یکدیگر وجود داشته باشد. نه فقط برخی “زمان‌های پرستش” عالی و دور زدن مسائل واقعی. نه فقط “موعظه کردن” درباره‌اش، با امید اینکه گناهکاران اصلاح شوند. برخورد واقعی با آن! با مردم، با نام او، همان‌طور که عیسی و پولس و یوحنا انجام دادند. اگر ما این کار را انجام ندهیم، بنا بر گفته خدا، بقیه بی‌فایده است.

١ قرنتیان ۵: ۶-١۳

“نباید از این امر فخر کنید. آیا نمی‌دانید که کمی خمیرمایه تمام خمیر را تخمیر می‌کند؟ پس خمیرمایۀ کهنه را از میان بردارید تا شما خمیری تازه باشید، چون واقعاً عیسی مسیح، پاسخ ما، قربانی شد. بنابراین بیایید این جشن را برپا داریم، نه با خمیرمایۀ کهنه و نه با خمیرمایۀ کینه و پلیدی، بلکه با نان فطیر صداقت و راستی.”

“در نامه‌ام به شما نوشتم که با زناکاران هم‌نشینی نکنید، اما منظورم البته زناکاران این دنیا یا طماعان و دزدان یا بت‌پرستان نبود، زیرا در آن صورت باید از این دنیا خارج می‌شدید.”

اما اکنون به شما می‌نویسم که با کسای که خود را برادر می‌خواند، ولی زناکار یا طماع است، یا بت‌پرست است[به هر شیء یا سرگرمی یا شغلی که در زندگی فرد تأثیر بیشتری دارد تا جستجو کردن پادشاهی خدا و اهداف روزانه‌ی او]، یا دشنام‌گوست [«زبان ناپاک، ناسزا گو، متعرض، تهمت زن»]، یا مست یا دزد است، حتی با چنین شخصی که این کارها را می‌کند و خود را برادر می‌خواند، نباید غذا بخورید.

“من چه کار به قضاوت کردن کسانی دارم که بیرونند؟ آیا شما کسانی که درون هستند را قضاوت نمی‌کنید؟ بلکه خدا دربارۀ کسانی که بیرونند داوری خواهد کرد. پس آن شخص پلید را از میان خود دور کنید.”

به عنوان مثال دیگری (اگر پس از آموزه روشن خدا لازم باشد):

یوشع ۷: ۴-۶، ١۰‐١۵

پس حدود سه هزار نفر از مردم به آنجا رفتند، اما آنها پیش روی مردان عای عقب‌نشینی کردند. مردان عای حدود سی و شش نفر از آنها را کشتند و تا شباریم آنها را تعقیب کردند و در پایین تپه به آنها حمله بردند. بنابراین دل مردم نرم شد و مثل آب شد.

سپس یوشع لباس خود را پاره کرد و تا غروب آفتاب، خود و رهبران اسرائیل به صورت خود بر زمین افتادند در برابر صندوق عهد خداوند و خاک بر سر ریختند.

پس خداوند به یوشع فرمود: “برخیز! چرا این‌گونه بر صورت خود افتاده‌ای؟ اسرائیل گناه کرده است، آنها پیمان مرا که به آنها فرمان داده بودم نقض کرده‌اند. زیرا آنها حتی برخی از چیزهای ملعون را برداشته‌اند، و هم دزدی کرده‌اند و هم فریب داده‌اند؛ و آن را در میان وسایل خود گذاشته‌اند.”

“بنابراین فرزندان اسرائیل نتوانستند در برابر دشمنان خود بایستند، بلکه پشت به دشمنان خود کردند، زیرا آنها محکوم به نابودی شده‌اند. من دیگر با شما نخواهم بود مگر اینکه ملعون را از میان خود نابود کنید. برخیز، مردم را مقدس کن و بگو: 'فردا خود را مقدس کنید، زیرا خداوند خدای اسرائیل چنین می‌گوید: چیز ملعونی در میان توست، ای اسرائیل؛ تا زمانی که آن بت را از میان خود دور نکنی، نمی‌توانی در برابر دشمنانت بایستی.

'پس فردا صبح طایفه‌هایتان را جمع کنید. و طایفه‌ای که خداوند انتخاب کند بر اساس خانواده‌ها خواهد آمد؛ و خانواده‌ای که خداوند انتخاب کند بر اساس خانه‌ها خواهد آمد؛ و خانواده که خداوند انتخاب کند نفر به نفر خواهند آمد. سپس هر کس که چیز ملعون نزد او یافت شود، با آتش سوزانده خواهد شد، او و هرآنچه دارد، زیرا پیمان خداوند را نقض کرده است و کاری شرم‌آور در اسرائیل انجام داده است.'“

قوم خدا در پی پیروزی بودند—اما خداوند گذاشت که به دلیل گناه پنهان «در کلیسا»، در مجمع، توسط دشمنان پست‌تر شکست بخورند. مهم نیست که چه کارهای خوب دیگری انجام دهیم، تا زمانی که اجازه دهیم بت‌ها در اردوگاه پنهان شوند، نمی‌توانیم در تمایل خود به داشتن وعده‌های خدا برسیم.

حالا قبول دارم که در اکثر سازمان‌های مذهبی امروزی اطاعت از خدا و “دور کردن خمیرمایه از خمیر” بدون شکار جادوگری قانون‌گرایانه، احتمالاً توسط بدترین‌ها اجرا شده، عملی یا حتی ممکن نیست. در نوعی از “در زمان و مکان مشخصی” بدن مذهبی، قانون‌گرایی پر از خطا و ریاکارانه تنها جایگزین عملکرد معمول (عصیان آشکار فرمان خدا برای “دور کردن خمیرمایه از خمیر”) است. متأسفانه، در محیط نهادی مذهبی معیوب، ما تمایل داریم ضعیف‌ترها را طرد کنیم و دروغین‌ها را نگه داریم.

اما حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد؟! شگفت‌آور است که راه‌های خدا چقدر مؤثرند، وقتی کلیسای او دوباره یک “موجود زنده” به جای یک “سازمان” باشد! آیا متوجه قدرت و عمق رابطه‌ای هستید که مردان و زنان در کلیسای اولیه داشتند؟ حتی ضعیف‌ترین جماعت پیروان عیسی که در کتاب مقدس ذکر شده است چیزی داشت که اکثر مردم امروز جهان حتی نزدیکش هم نرسیده‌اند. امروزه در کلیساهای “پیشرفته‌تر” از قرنتس، رد کردن غذا خوردن با مردی مسخره شمرده می‌شد، و حتی اگر طبق گفته خدا انجام می‌شد، اصلاً مؤثر نبود. اما حتی در این کلیسای ضعیف، قرنتس، (که بر بنیاد درستی بنا شده بود) روابط آن‌قدر عمیق بود که فقط این ردّ خوردن غذا توسط قوم خدا با یک مرد، او را به زانو درآورد و بازگرداند به سوی خدا ۸۵. آیا این اتفاق جایی که شما هستید می‌افتد؟ من واقعاً می‌خواهم چنین باشد، و می‌دانم شما هم می‌خواهید. و البته، اگر فرزندانش آن‌قدر به یکدیگر و به خود او نزدیک باشند، پدر ما را بسیار خشنود خواهد کرد.

عمق و واقعیت زندگی جمعی خود را چگونه توصیف می‌کنید؟ آیا همه شما روز به روز واقعاً “به هم پیوسته‌اید و مانند رباطی یکدیگر را نگه داشته‌اید” ؟ اگر نه، هرگز نمی‌توانید شهادت عیسی را بر روی زمین باشید که او می‌خواهد شما باشید. به تو دستبند می زنند. هرگز نمی‌توانیم به دنیا نشان دهیم که شاگردان او هستیم بدون اینکه به آن‌ها نشان دهیم چقدر یکدیگر را دوست داریم. عیسی همچنان می‌گوید: “این چگونگی است که همه مردم خواهند دانست....” و بدون آن عمق رابطه که به ما اجازه می‌دهد درگیر مبارزات یکدیگر شویم، هرگز نمی‌توانیم خدا را اطاعت کنیم و با محبت “خمیرمایه را از خمیر خارج کنیم.” اگر نتوانیم با خمیرمایه رفتار کنیم، بنا بر گفته خود خدا، همه ما خمیرمایه خواهیم شد و خمیر (کلیسا) ویران خواهد شد چون خمیرمایه باقی مانده است.

اصل خدا از باغ تا ابدیت (پیدایش۳: ۲۳ ؛ مکاشفه ۲۱: ۲۷) و در همه جای میان آن‌ها (اعداد ۲۵: ۶-۱۳، مزامیر ۱۰۶: ۲۸-۳۱؛ ۱قرنتیان ۵: ۶-۱۳؛ ۲قرنتیان ۶: ۱۷) یکسان است: “آیا نمی‌دانید که کمی خمیرمایه کل خمیر را تخمیر می‌کند؟ خمیرمایه را از خمیر خارج کنید.” شما نمی‌توانید از کنار این نکته بگذرید و زندگی خدا را بشناسید. و فکر نکنید که مثل گندم و علف‌های هرز مربوط به کلیساست. اگر خودتان بخوانید، می‌دانید که مزرعه، دنیاست، نه کلیسا ۸۶.

زندگی پادشاه ما، “پیشگام” ما، این‌گونه توسط پدر توصیف شده است:

عبرانیان ۱: ۹

“تو عدالت را دوست داشته‌ای و از شرارت نفرت داشته‌ای؛ بنابراین خدا، خدای تو، تو را با مسح کردن با روغن شادی بر همراهانت برتری داده است.”

“بنابراین” به چه اشاره دارد؟ چرا خدا عیسی را مسح کرد؟ زیرا او “عدالت را دوست داشت و از شرارت نفرت داشت.” تو هم به همان شکل زندگی کن، باشه؟ به خداوندت ملحق شو!

۳. و فراتر از همه اینها، پدر دعای پسر محبوبش را مستجاب خواهد کرد و ما را با هم متحد خواهد کرد: با آشکار شدن جلال خدا! هیچ‌چیز در آسمان یا بر روی زمین نمی‌تواند ما را واقعاً متحد کند، مگر آنکه جلال خدا بر روی زمین جاری شود. و او این کار را خواهد کرد. عیسی دعاهای بی‌جواب ندارد. آمین.

“جلالی را که به من عطا کردی به ایشان داده‌ام تا یکی شوند، همان‌طور که ما یکی هستیم. من در آنان و تو در من. ای پدر، آرزو دارم آنان کاملاً یکی شوند تا جهان بداند که تو مرا فرستادی و ایشان را همان‌گونه که مرا محبت نمودی، دوست داشته‌ای.”

برای جاری شدن دوباره آن جلال زندگی کنید. برای روزی زندگی کنید که خدا دیوارها را در مذاهب به همان شیوه شگفت‌انگیز “یک شبه” که دیوار ملت‌ها طی ماه‌های اخیر در بلوک شرقی فرو ریخته است (١۹۷۹، ١۹۹۰)، ویران می‌کند! همان‌طور که دیوار محکم برلین یک شبه ویران شد... همان‌طور که روز پنطیکاست در عرض چند دقیقه ده‌ها ملت را زیر یک سر گردهم آورد... خدا نیز دیوارهای جداکننده میان کسانی را که با دلی پاک او را می‌جویند، ویران خواهد کرد. برای روزی زندگی کنید که در هر شهر شهادت روشن باشد: “وقتی گری را دیدی، مرا دیده‌ای”. “وقتی لیندا را دیدی، مرا دیده‌ای”. یک کلیسا، حتی اگر با هزاران نفر، در یک منطقه. دیگر هیچ فرانچایزی از رؤیا، نبوغ و استعداد کسی نباشد. مگر آنکه فقط متعلق به عیسی باشد!

جرأت داریم با کمتر از فریاد دل مسیحمان قانع شویم؟ جزئیات و “مسائل عملی” را فراموش کنید - خدا فقط باید به ما نشان دهد چگونه آن‌ها را حل کنیم. اما فراخوان خدا را پایین نخواهیم آورد تا با فقدان حکمتمان در مورد “چگونگی” آن سازگار شود. پسران ابراهیم وقتی به رویارویی با “ناممکن” می‌رسند، دل ابراهیم را دارند:

رومیان ۴: ١۷-۲١

“ابراهیم پدر همه ماست، همان‌طور که نوشته شده است: ‹تو را پدر بسیاری امت‌ها قرار داده‌ام. او با وجود این‌که هیچ امیدی نداشت، با ایمان امیدوار شد و پدر بسیاری امت‌ها گردید، همان‌طور که به او گفته شده بود: ‹اولاد تو این‌چنین خواهد بود. '“

“اگرچه ابراهیم در حدود صد سال داشت و دانست که بدن خود و همسرش سارا دیگر قادر به بچه‌دار شدن نیستند، ولی ایمان خود را از دست نداد. او به وعده خدا ایمان آورد و یقین داشت که خدا قادر است وعده خود را عملی سازد.”

چقدر شدید می‌خواهید آنچه را که خدا می‌خواهد - یک شهادت یگانگی در شهر شما؟ لطفاً همه این‌ها را به عنوان یک “اضافه اختیاری” نبینید - مثل حروف اول نامتان بر روی کتاب مقدس. “این برای شما خوب است اگر می‌خواهید انجامش دهید.” تا حد مرگ قدر آنچه را که خدا گرامی می‌دارد، عیسی برایش داغدلانه دعا کرده، و برایش حاضر به مردن بوده، بدانید. یک‌بار دیگر باید “دیوار دشمنی جداکننده” فرو بریزد! آیا چیز دیگری اصلا “مسیحی” است؟

سرنوشت
(اول یوحنا ۲: ۱۲-۱۴ – کودکان، پدران، مردان جوان)

باز کن چشمانت را

به این جهان نوین

تو یک آفرینش جدید هستی

فرزند پادشاه

نجات یافته و آزاد

تو فرزند او هستی و

این هرگز تغییر نمی کند

اما پیش رفته است زمان

و فرا رسیده است زمان رشد

آری تو هستی در امان

اما این نمی تواند کافی باشد

پس حالا که در خون او هستی در امان

سرمایه گذاری او را باز گردان

گروه کر ۱۱

کودک، کودک

تو بخشی از برنامه ی او هستی

دریافت موهبت از دست خود خدا

نجات یافته، تمیز، ساده و آزاد هستی

اکنون، به سمت سرنوشت خود برو

کودک، کودک

باز کن چشمانت را

روح هایی برای نجات یافتن هست

خانواده ای برای عشق ورزیدن هست

با فدا کردن خودت

زندگیت را تقدیم کن

تا عروسش را آماده کنی

در آموزش برای مبارزه هستی

ضربه ها را در آغوش می گیری

حین خدمت به خدایت

تعهدت رشد می کند

مستمر و صادقانه

برای همرزمانت

گروه کر ۲:

پدر، پدر

تو بخشی از برنامه ی او هستی

جانت را می دهی،

دستت را دراز می کنی

برای جان و روح نیازمندان

اکنون، به سمت سرنوشت خود برو

پدر، پدر

باز کن چشمانت را

آری، ما در یک جنگ هستیم!

مرد جوان، بردار شمشیرت را

و به زیر بکشید دروازه ی شیطان را

شانسی ندارد او

چون در این جنگ، ما در این جنگ قبلاً برنده شده ایم.

نمیتوانی بکشی مرا

من قبلا مرده ام

اما در مسیح زنده ام

له کن سر ابلیس را

نشانم بده بهترین ضربه ات را

و من نشانت می دهم ده برابرش را

گروه کر ۳:

ای مرد جوان

میبینی برنامه اش را؟

که سرزمین موعودمان را

پس می گیرد حقمان را

مسلح، آماده، با شماره ی سه

(۱، ۲، ۳، !!!!)

برو و مغلوب کن دشمن مان را!

ای مرد جوان

- پریسیلا

بگذار بیاید

مردمی را می بینم که در شب زندگی می کنند

نور را مسخره می کنند

آنچه اشتباه است را درست می دانند

من می بینم که حقیقت جایگزین شده با دروغ

وعده صلح می دهند

اما خواستار سازشند

برای یک زندگی آسان ثبت نام نکردیم

برای کمی آرامش و سکوت ثبت نام نکردیم

فقط برای سوار شدن بر امواج ثبت نام نکردیم

و برای امیدوار بودن به روزهای آرام تر

برای ایمن بودن در داخل ثبت نام نکردیم

ثبت نام نکردیم که پیر شویم و بمیریم

با این ضمانت ثبت نام نکردیم

که هیچ بهایی نداشته باشد

گروه کر:

بگذار بیاید

پادشاه ما برای عروسش آماده است

بگذار بیاید

تاریکی فقط نور را بزرگ می کند

بگذار بیاید

بگذار تا زنده ایم جنگ بیداد کند

بگذار بیاید

اگر دنیا تاریک تر می شود

باید دلهایی باشند بیدار شده به نور

خواهیم دید که حقیقت قلب ها را به آتش می کشد

امت مقدسی که در شب می درخشند

برای یک زندگی آسان ثبت نام نکردیم

برای کمی آرامش و سکوت ثبت نام نکردیم

فقط برای سوار شدن بر امواج ثبت نام نکردیم

و یا امیدوار بودن به روزهای آرام تر

برای یک سواری دیوانه وار ثبت نام کردیم

ثبت نام کردیم تا جانمان را ببخشیم

بدون نگاه کردن به عقب ثبت نام کردیم

چون ما بهایش را حساب کردیم

(کر ۲x)

- پیتر

----

۸۱ نه فقط کلیساهای بسیاری که از نظر تئوری “متحد” هستند، زیرا “کشیش ها” همه مرتباً دور هم جمع می شوند. واقعا یک کلیسا!

۸۲ سفر حزقیال ۱۶: ۲۵.

۸۳ یوحنا ۱۳: ۳۴-۳۵ .

۸۴ امثال ۲۹: ۱۸.

۸۵ اول قرنتیان ۵: ۶-۱۳، دوم قرنتیان ۲: ۶-۸، ۷: ۸-۱۱.

۸۶ از آنجا که این برای یک مشکل بسیار گسترده است، من به نکته ای (برای کسانی که در تعجب هستند) در مورد متی ١۳: ۲۴-۴۳، مَثَل گندم و گز (علف‌های هرز) اشاره می کنم. شخصی این شایعه را شروع کرد که به دلیل این مثل، نباید از “اول قرنتیان ۵: ۶-١۳ “ اطاعت شود. این یک مشکل بزرگ است. اینکه ما خود را مسیحی بنامیم و از خدا اطاعت نکنیم تناقض است! “اگر مرا دوست داری، احکام مرا حفظ می‌کنی.” ما باید از “اول قرنتیان ۵” اطاعت کنیم، که به ما دستور می‌دهد کسانی را که در زندگی روزمره خود در برابر عیسی زانو نمی‌زنند، از کلیسا حذف کنیم. هیچ انتخابی وجود ندارد.

پس مَثَل گندم و علف هرز چگونه در آن جای می گیرد؟ ابتدا، انگیزه خود را برای اینکه نمی خواهید خمیر مایه را از خمیر خارج کنید بررسی کنید. (آیا خود شما آن خمیرمایه هستید؟ یا از برخورد با دیگران می‌ترسید چرا که “ستایش انسان‌ها را بیش از ستایش خدا دوست دارید” و نمی خواهید مردم از دستتان ناراحت شوند؟) دوم، “مزارع” در که علف‌های هرز (که نمی‌توانیم آن را ریشه‌کن کنیم) کاشته می‌شوند، مصداق “کلیسا” نیست. به گفته عیسی، “مزرعه جهان است”، نه کلیسا (آیه ۳۸). به عبارت دیگر، این یک “آرمانشهر اجتماعی” در سیاره زمین نیست که ما در پی آن باشیم. “دشمن” علف های هرز را روی زمین خدا کاشته است تا پسران خدا را خفه کند (متی ۱۳: ۲۲) و آنها را بی ثمر کند. به گفته عیسی، “مزرعه” که تا “پایان دوران” نمی‌توانیم همه علف‌های هرز را از آن پاک کنیم، “جهان” است. نه کلیسا. “در دنیا، اما نه متعلق به آن.” در کلیسا، ما باید آنچه را که خدا دستور داده است انجام دهیم و “خمیر مایه را از نان جدا کنیم.” اگر آنچه را که او می گوید انجام ندهیم، ما پیروان او نیستیم (یوحنا ۱۴: ۱۵؛ اعمال رسولان ۳: ۲۳؛ مکاشفه ۲: ۵، ۳: ۱۶).

یعقوب ۴:۴

“مردان و زنان زناکار! آیا نمی‌دانید که دوستی با دنیا دشمنی با خداست؟ بنابراین هر که می‌خواهد دوست دنیا باشد خود را به دشمن خداوند تبدیل می‌کند.”

 

jesuslifetogether.com
فارسی Languages icon
 Share icon