فصل سی و دوم “همایش؟” “کنسرت؟”
16/12/1990
حال، اکیداً این فصل را بدون خواندن مطالبی که پیش از آن آمده نخوانید (اگر “چرایی” و جایگزین های آن را ندانید واقعا متوجه منظور من نخواهید شد). اما باری دیگر، سوال کلیدی این است که: “آیا مسیح واقعا سر این بدن است، یا نه؟”
به حال خودش بگذاریدش. دیگر رژه رفتن های با حداقل مسئولیت پذیری کافیست. بسیاری از افراد مشهور در موسیقی و موعظه اینگونه به دردسر جدی افتادند. این مردمان اویند (فراخوانده شدگان و اجتماع او) — نه صرفا افراد مستعد و حتی فداکار که دروازه های جهنم هم قادر به چیرگی بر آنها نیست. این مردمان او هستند (گروه او) این ستون و پایه ی حقیقت است. “همین مردماناند که “حکمت چندگانه ی خدا” را به مقامات و قدرتها میشناسانند.” “مسیح با شما باشد! - با آرزوی عزت و افتخار!”
به جای پوستر های “کنسرت” که صرفا مبلغ نام و چهره های مردان هستند، و مراسم وحشتناک امضا دادن، بهتر بود که بازگشت به راه خداوند (همانطور که کلیسا به اصل واقعی کلیسا بودن خود بازمیگردد) را در نظر میگرفتیم!
استعدادی که به صورت فرا محلی ابراز و به کار برده میشود، بهتر است اینگونه فرایند تجلی خود را آغاز کند: فرد مستعد، زندگی و خدماتش را به عنوان یک “دولوس“ (یک برده، یک مسیحی معمولی) در قالب چیزهایی کوچک و عملی (لوقا ۱۶: ۱۰-۱۲) به کلیسای شهرش که خود بخشی از آن است، پیشکش کند. از او اینگونه به عنوان یک خبر خوب یاد میشود: او در حال تجلی بخشیدن به زندگی عیسی مسیح و حمل کننده ی ثمره ی اوست. در روند یک زندگی عادی، آن کلیسا از کلیساهای سایر جوامع اطراف دعوت میکند تا گاهی اوقات با آنها گردهم آیند. و اگر این برادر موهبت هایی (موسیقی یا غیره) برای به اشتراک گذاشتن با بدن مسیح در مقیاس بزرگ داشته باشد، این کار را انجام خواهد داد، درست مانند دیگران! اگر آن استعداد به گونهای تشویقی برای گروه مسیحیان در سرزمینهای دور باشد، بدون شک او توسط کلیسا به همراه دیگر مردان مستعد فرستاده خواهد شد (اعمال رسولان ۱۳: ١‐۴). در آنجا نوعی مسئولیت پذیری و برادری و خواهری وجود خواهد داشت که غرور و وسوسه هایی را به چالش می کشد که در غیر این صورت در نهایت جای پای خود را به دست خواهند آورد.
عبرانیان ۳: ۱۲-۱۳
“ای برادران، بر حذر باشید که هیچ یک از شما قلب گناهکار و بی ایمانی نداشته باشد که از خدای زنده روی برگرداند. بلکه هر روز يكديگر را پند دهيد (تشویق کنید و هشدار دهیدو فرابخوانید) تا زمانى كه همانطور که امروزه هم گفته میشود، هيچ يك از شما به فريب گناه سخت نگردد.”
این سرزمین پر از مردان مرده (یا در حال مرگ) است که هنوز آواز می خوانند و مردم را دور خود جمع میکنند - اگرچه زندگی آنها مملو از پورنوگرافی، مادی گرایی، خشم، خودپسندی و دیگر گناهان غیرقابل تصور است. (این واقعاً در میان نوازندگان مشهور در همین لحظه هم اتفاق میافتد.) موسیقی فروشان مسیحی در سراسر جهان همان آهنگها را با همان ترتیب و با همان مقدمهها میخوانند، ترانههایی را با همان داستانهای تاثیرگذار تکراری و سخنان معنوی کنسرو شده، مضحکانه در هم میآمیزند… شهر به شهر.
امیدوارم که همه اینگونه نباشند. و به طور معمول هم اینگونه شروع نمیشود.
در ابتدا، مردی قصد داشت موهبت های خود را در برابر خداوند و برادران و خواهرانش ابراز کند. و “کلیسایی” که او بخشی از آن بود، به دلیل زیرساختهای نامناسبش نتوانست آن استعداد را بسازد یا از آن استفاده کند. او فراموش شد یا مورد تمسخر قرار گرفت یا خاموش شد ویا مورد استثمار قرار گرفت. او سپس توسط دوستانش تشویق شد تا در صنعت موسیقی شانس خود را “امتحان کند”، که “پایگاه” خود را داشته باشد. (آیا میتوانید عبارت “پایگاه عیسی ناصری” را که روی بدنهی قایق ماهیگیری، که عیسی با آن از دریاچه ی طبریه عبور کرد، نقاشی شده باشد تصور کنید؟ یا “خدمات رادیویی” که با معادل “عیسی ایــــنجاست!” یا “خدمات پولس رسول” معرفی میشوند.” با یک آرم منظم، حک شده بر روی کارت های تلفنی که پولس توزیع کرده است؟)
زمانی، مردی صادق و متواضع، دعاها و ستایش ها و انگیزههایی را که خداوند بر دل او نهاده بود به خانواده خود تقدیم کرد. اما به نوعی، آرام آرام، تبدیل به یک نمایش و راه امرار معاش شده بود. او دیگر آن برادری نبود که در ترانه هایش دیگران را تشویق و دلگرم کند، بلکه “یک هنرمند آوازخوان” بود.
قبلا پیش از خواندن آهنگ خاصی می گفت:
“لطفاً به کلمات این آهنگ گوش دهید - شما باید به من در تقدیم این این دعا به پدرمان بپیوندید!”
اکنون، در یک بیان نه لزوماً آنقدر لطیف از رخوت معنوی و “با کمی نمایش”، قبل از خواندن همان آهنگ، به جای آن عبارت، میگوید: “این آهنگ را قبل از سفید شدن موهایم نوشتم!” (“مخاطب” می خندد.)
سختی قلب و سازگاری دنیوی، حتی در متعهدترین افراد، زمانی که “استعدادی” که در جان دارند در زندگی مردمان کلیسای محلیشان جاری نشود نشود، ظاهر می شود. نیازی نیست اینگونه باشد. فساد زمانی اتفاق میافتد که مسیر خدا در این بهمریختگی گم شود، یا نادیده گرفته شود، و “خدمت” به نهادی مستقل تبدیل شود که از کلیسای محلی یا یک هیئت مشورتی به عنوان دست نشانده ای پوشالی برای پاسخگویی روزانه به قوم خدا در کلیسایش “استفاده” میکند. یک مرد یا زن، در چنین موقعیتی از هم گسیخته و فردگرا، اغلب با آسیبهای روحی زیادی مواجه میشود، زیرا ازدواج و فرزندانشان بیمورد رنج میبرند. آنها متوجه خواهند شد که به جای اینکه زندگی خود را تغییر دهند، برای الهام گرفتن برای آهنگ های جدید به “خطبهها” گوش میدهند. همه اینها بی جهت غم انگیز است. راه بهتری هم هست!
به جای “کنسرت” در حالتی که سرتیتر شهری صرفا به یک نفر اختصاص مییابد، چه میشد اگر مانند قرن اول، گروهی از مردان با توانایی هایی چون افسسیان ۴؛:۱۱ طبق دستور خدا با هم از شهری به شهر دیگر سفر میکردند. در میان آن مردان، کسی بود که احتمالاً دارای استعداد موسیقی بود که به وضوح (مانند دیگرانی که با استعدادهای مختلف با او سفر می کردند) به جای اینکه استعدادش محدود تنها به “کلیسای محلی اش باشد”، بلکه متعلق به کل پیکر مسیحیت بود. همه آن مردان، پس از رسیدن به شهری، تواناییهای خود را در بافت روزانه کلیسای محلی و قابل مشاهده که در آن شهر است، تقدیم می کردند.
به جای پوستر معمولی کنسرت، حول محور زندگی، آن پوستر میتوانست اینگونه باشد:
قوم خداوند، به قدرت روح القدس،
احتمالا به صورت دسته جمعی در غرفهی “نهر عقاب” گرد هم می آیند
عصر پنجشنبه آینده بعد از شام
طبق معمول، با هم خواهیم دید که خدا چگونه ما را هدایت می کند
برای تجلیل خوبی های خداوند!
و برخی از مردان مستعد و خدادوست از بخارست
و میامی، حاملان نور، درستکاری، عشق،
و توانایی های از بهشت به اشکال مختلف،
به خواست خداوند، به ما خواهند پیوست.
احتمالاً خداوند از آنها در میان ما نیز استفاده خواهد کرد.
یقین داشته باشید و در میان مجالس مؤمنان خبر رسانی کنید
که شما حال و آن زمان عضوی از آن هستید،
و البته همچنین در میان ناباورانی که می شناسید!
آه، چه تمامیت و امنیتی در چنین چیزیست! به روش دنیوی ما در قرن بیستم و بیست و یکم، اگر یک “ستاره” شب قبل از کنسرت تا دیروقت به تماشای پورنوگرافی بیدار بماند و تن خود را در سوئیت هتل رها کند، چه کسی میفهمد؟۱0۰ و (با تشکر از شما، پ.ت. بارنوم) “نمایش باید ادامه یابد!” چه کنسرت هایی را می شناسید (زمانی که نامشان وارد جدول شده) که به دلیل اینکه مردم میدانستند که او از پیروی از روح مقدس روی برگردانده، و تظاهر به غیر از آن فقط ریاکاریست، لفو شده؟
جنبش پشت اقدامات دنیوی ما برای داشتن دین و “خدمت” بسیار فاحش است. “سالن در حال حاضر اجاره شده است!” “قرارداد تلویزیونی به ما اجازه نمیدهد که عقب نشینی کنیم... بهتر است خودمان را جمع و جور کنیم و ادامه دهیم.” “اما من با این ناشر قراردادی دارم که باید طی سال آینده دو کتاب دیگر بنویسم...”
اگر پیش از این، اینگونه کلیسا و ابراز توانایی های افراد مستعد در کلیسا را رد و خرد نمیکردیم، امروزه اینها، و هزاران معضل دیگر، مارا هرگز مجبور به سرپیچی از خداوند نمیکردند. ما جسورانه اصول نمایشی دنیوی و موسیقی فروشی را با روش های مقدس و الهی در هم آمیخته ایم. این خوب نیست! بیایید روش های قدیمی را برداریم و روش الهی را در آغوش بگیریم - این خیلی بهتر است.
“کنفرانس ها” چطور؟ کارگاه های آموزشی، سخنرانی ها، سمینارها، جلسات احیا، جلسات انجیل...؟ آیا امکان اجتماع مؤمنان از شهرهای مختلف وجود دارد؟ البته! هرچه بیشتر بهتر!
پس چنین چیزی چگونه کار می کند؟
احتمالا تا الان متوجه شده اید که این ها فقط صرفاً چند “ستاره” نیستند که از یک سال قبل انتخاب شده باشند، آنها با پرواز های (معمولا فرست کلاس) به شهر میآیند و در هتل های “حیات ریجنسی” مستقر میشوند، از آنها خواسته میشود که یک یا دو سخنرانی در مورد موضوعاتی با عناوین هوشمندانه از پیش تعیین شده، ارائه کنند. . آنها سپس، برای ادامه توصیف بسیار دقیق از هنجار، بر اسبهای بالدار خود بالا میروند و از شهر بیرون میروند، تا دوباره تا گزافه گویی بعدیشان از نظرها دور بمانند. (در همین حین، آنها واقعاً که هستند؟ آیا زندگی آنها “نمایش قدرت خداوند” است؟ شما هرگز نخواهید دانست و اگر نه، چه اهمیتی دارد که آنها چه می گویند؟) آیا این می تواند راه عیسی باشد؟ آیا پطرس، یوحنا، پولس و سایر مردان خدا که عیسی را میشناختند، چنین کردند؟ قطعا نه. و این یکی از دلایل محکمی است که چرا هزاران شرکت کننده در کنفرانس هرگز واقعاً تقدس، عشق و قدرت خدا را در زندگی خود آشکار نمی کنند، مهم نیست که در چند کنفرانس یا کارگاه یا زیارت شرکت می کنند. سال به سال فقر معنوی زندگی شخصی، خانواده و کلیساهای آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. چرا؟
مگر شیوه فعالیتهای مذهبی امروز که شامل “متخصصان”، “ستارگان”، “نویسندگان” و “سخنرانان و مجریان میهمانان ویژه” ی مسیحیست، چه مشکلی دارد؟ بیان این موضوع کمی سخت است، اما یک لحظه مرا همراهی کنید. خدا هرگز وعده نداد که زندگی ها را از طریق چیزهایی که از یک صحنه به یک “مخاطب” تابیده می شوند، دگرگون کند. اصول عیسی، سنگ رشید و تفسیر کلید قلب پدر، اینطور نبود.
شیوه ی خداوند در دگرگونی زندگی افراد، اینگونه است:
۲قرنتیان ۴: ۷
“اما ما این گنج را در ظروف سفالی (جسم زمینی) داریم تا قدرت برتر از آن خدا باشد نه از ما.”
۲قرنتیان ۳: ۳
“شما آشکارا نامه ای از مسیح هستید که توسط ما تهیه شده است و نه با جوهر، بلکه به وسیله روح خدای زنده نوشته شده است، نه بر روی لوح های سنگی، بلکه بر لوح هایی از گوشت، یعنی قلب.”
اول تسالونیکیان ۲: ۷-۱۳
“اما ما [پل، سایلاس، تیموتائوس] در میان شما مهربان بودیم، همانطور که یک مادر شیرده فرزندان خود را عزیز می دارد. پس ما که مشتاقانه منتظر تو بودیم، خشنودیم که نه تنها انجیل خدا، بلکه زندگی خود را نیز به تو ابلاغ کنیم، زیرا تو برای ما عزیز شده بودی. برادران، زحمت و خدمت ما را به خاطر دارید. زیرا شب و روز زحمت کشیدیم تا باری روی دوش هیچ یک از شما نباشیم، انجیل خدا را به شما بشارت دادیم. شما شاهدید و خدا نیز که ما در میان شما مؤمنان چه عابدانه و عادلانه و بی عیب رفتار کردیم. دیدید که چگونه همانطور که یک پدر با فرزندان خود رفتار می کند، به هر یک از شما توصیه کردیم، دلداری دادیم، و به شما سفارش کردیم، که شایسته خدایی باشید که شما را به ملکوت و جلال خود می خواند. به همین دلیل ما نیز بی وقفه خدا را شکر می کنیم، زیرا هنگامی که کلام خدا را که از طریق ما دریافت کردید، آن را نه به عنوان کلام انسان، بلکه همانطور که واقعا هست، کلام خدا، که صدالبته در تو که ایمان آورده ای به طور مؤثر عمل می کند، پذیرفتید.”
بشارت عیسی و جسم او بر روی زمین در اعمال ساده و روزانه ی زندگی آورده شده، اینگونه بوده و هست، نه در سخنرانی ها یا اجراها. پولس خود را به مادر، برادر و پدر تشبیه کرد. آیا مادرتان خانواده را در ردیف و ستون قرار می داد و برای شما سخنرانی می کرد؟ خانواده ها در لوله آزمایش کلاس درس بزرگ نمی شوند. با هم راه می روند. “آن زمین را در آنجا در نظر بگیرید...”
این گونه بود که پروردگار ما با آنها زندگی کرد و آنها را تغییر داد. “الان هم همینطور است.”
لوقا ۲۲: ۲۷
“چه کسی بزرگتر است، آن که بر سر میز می نشیند، یا آن که خدمت می کند؟ آیا او نیست که پشت میز می نشیند؟ با این حال من در میان شما هستم به عنوان کسی که خدمت می کند.”
مرقس ۳: ۱۴
“سپس دوازده نفر را برگزید تا با او باشند و آنان را بیرون اعزام کند”.
یوحنا ۱: ۴ ، ۱۴
“زندگیاش نور انسان شد... و کلام تبدیل جسم شد و در میان ما اقامت گزید و ما شکوه او را دیدیم.”
“موهبتهای خداوند از پشت منبر یا از روی صحنه به انسان داده نمی شود. آنها “در میان ما” هستند. “زندگی” آنها نور را به ارمغان می آورد. آنها خود را “در میان ما” عیان میکنند - نه به عنوان سخنرانان دوره گرد و قهرمانانی ژرف اندیش.”
پس، جایگزین چیست؟ چگونه می توانیم از موهبتهای موجود در بدن مسیح در وسعت چند شهر بهره ببریم؟ باز هم، آرزوی من این است که شما را تحریک کنم که به دنبال سر، یعنی خود عیسی بروید – نه اینکه دنبال حقههای جدید یا قدیمی بدوید. به همین دلیل، و چون هنوز خودم دارم یاد میگیرم، چیز زیادی به شما نمیدهم. اما در اینجا نگرشی وجود دارد که باید با دقت در مورد آن دعا کنیم، به عنوان بذری برای آینده، زمانی که خداوند نور و شکوه خود را بیرون می ریزد:
مقدسین عزیز. تعدادی مردان موثر و آزمایش شده
تا هر زمان که خدا دستور دهد در شهر ما خواهند بود.
این مردان در شهرهای سراسر جهان
به دندان شیطان لگد زده اند
در طول هفته آینده که تمام مردمان کلیسا هر روز باهماند
این را در میان مجالس مختلف خود پخش کنید
(به هر اندازه ای که می توانید در آنجا حضور یابید)
از پنج شنبه آینده آغاز میشود ...و که می داند تا کی ادامه دارد!
بدون شک بسیاری از شما جلوه های خداپرستی را
در بزرگراه ها و معابر و خانه به خانه خواهید دید
همانطور که این مردان در میان ما هستند
تا عشق خدا و حوضچه ی تطیهر
را به ما نشان دهند.
به دنبال “مجهز شدن” باشید (افس. ۴: ۱۱-۱۷)!
گنبد برای ما رزرو شده است،
هر روز از ساعت هشت صبح شروع می شود.
بیایید و در نظر بگیرید که چگونه ممکن است
“یکدیگر را به محبت و کارهای نیک دعوت کنید.”
تواناییهای خود را به خیابان ها و اجتماعات بیاورید،
و این برادران نیز، همانطور که خدا دستور می دهد، تواناییهای خود را خواهند آورد.
بیایید در کنار هم عیسی مسیح را تجلیل کنیم و ببینیم چه خواهد شد!
تصور کن
خیره به آسمان سیاه
چرا آن نورها مدام سوسو می زنند؟
نکند آنها ردپایی در کف بهشت باشند
که ستاره های چشمک زنی می سازند
می خواهم مثل یک کودک باشم
فارغ از این منطق
و "آنطور که همه چیز هست"
با روح خود ما را آزاد کرد
که طوری زندگی کنیم که انگار دیوانه ایم
در پسر
ذهنت را به دست بگیر
رهایش کن
با من تصور کن و رویاپردازی کن
بگذار پرسه بزند
همانطور که دعا می کنیم
تصور کن
وقت آن است که رویای خدای خود را به تصویر بکشیم
آن را محکم نگه دارید
هیچ وقت رهایش نکنید
پیش می رود از پدر به مردان جوان
بگذار بوزد
بادی از بهشت
نمی توانم تصور نکنم
ببینیم چه اتفاقی می تواند بیفتد
همانطور که رویای او را دنبال می کنیم
بیایید چیزی ایجاد کنیم که نمی توانیم ببینیم
به ندیده ها ایمان بیاوریم
وای، وای
ذهنت را به دست بگیر
رهایش کن
با من تصور کن و رویاپردازی کن
بگذار پرسه بزند
همانطور که دعا می کنیم
تصور کن
- جاملین، لورن، پیتر، جر
----
۱۰۰ مانند جریان مبلغان مسیحی تلويزيوني، در “صنعت” موسيقي مسيحي نيز ميدانيم كه بسياري از آهنگهاي قدرتمند كه در دهه اخير نوشته و “اجرا شدهاند” توسط كساني كه به شكلهاي مختلف به اعمال غيراخلاقي ميپردازند، نوشته شدهاند. حتی جلدهای آلبوم بسیاری از محبوب ترین هنرمندان مسیحی با عکس های گرفته شده توسط مردی که (توسط خود هنرمندان) به عنوان یک استاد علوم غریبه شناخته میشود، تزئین شده است. شخصاً از هنرمند مورد علاقه خود بپرسید که آیا او از چنین مردان بی خدایی برای ترویج موسیقیاش آگاه نیست یا حتی از آنها استفاده نمی کند. “برادران، نباید اینطور باشد!” به لطف او، همه چیز را می توان برگرداند!