فصل دوم: مفهوم: زندگی به کامل ترین شکل!
2023
آنچه کلیسای مسیح عیسی، بخش کنونی ما از پادشاهی خدا، واقعاً نیاز دارد تا مورد رضایت نزدیکترین خود باشد، چیست؟ اجازه دهید ابتدا با “دید از بالا” به زندگی روزمره با هم نگاهی بیندازیم قبل از اینکه به جزئیات و ماهیت آن بپردازیم. زندگی روح القدس و خانواده مومنانی که در اطاعت از کلام خدا زندگی میکنند، در نسل ما چگونه به نظر میرسد؟ یک کلیسای امروزی که در حضور خدا قدم برمیدارد و پر از فیض است، چه شکلی دارد؟ چگونه میتوانم زندگی مسیح را که امروز دوباره در بدن او، کلیسا، زنده شده است، تشخیص دهم؟
این زندگی شباهت شگفتانگیزی با زندگی عیسی در بدن جسمانی اش دو هزار سال پیش دارد!
اینها پرستاران، کارکنان رستورانها، پیمانکاران، مهندسان، معلمان، صاحبان و مدیران کسب و کار، تمیزکاران فرش و منشیهای قرن بیستم (و بیست و یکم؟) هستند - پوشیده در جامهی تعالیم و زندگی عیسی؛ کلیسایی که از مرگ پیروزمند او شکل گرفته است (پیدایش ۲: ۲۱-۲۲ ؛ مکاشفه ۵: ۹؛ افسسیان ۲: ۱۱-۲۲ ، ۵: ۲۲-۳۲).
این زندگی طبیعی و معمولی در روح مسیح است. این، یک لمس از زندگی ایست که خانوادهٔ خدا باید داشته باشد - جایی که حقیقت به طور خاص در گردهماییها به افراد میرسد. جلسات پر از صداقت، اعترافات پر ایمان به گناه، تعلیم و ستایش در پاسخ به همهی آنچه که در حال وقوع است هستند. شاگردان آهنگهایی که نوشتهاند، ستایشهایی که از آنها سرشارند، فصلهایی از کتابها که آنها را رشد داده یا به چالش کشیده، نوارهای آموزشی ویدیویی که محرک رشد آنها بودهاند، و ده هزار امکان دیگر را به همراه میآورند. خانوادهی خدا در انبارها، پارکها، اتاقهای کنفرانس هتل، سالنهای پذیرایی، کلوپهای اجتماعات آپارتمانی، ورزشگاهها یا سالنهای ورزشی جمع میشوند. هر مانعی میان فرزندان خدا از بین میرود.۱۳ این بخش کوچکی از عهد جدید است، از فصل دوم اعمال رسولان تا فصل دوهزارم:
دوشنبه اوایل صبح... بسیاری از قدیسان در خانههای مختلف جمع شدهاند تا زندگی خود را قبل از رفتن به محل کار با یکدیگر باز کنند. چطور بود؟ کمی خنده؛ تقریباً نیمی از نامه عبرانیان در یکی از خانهها خوانده شد؛ کمی دعای پرشور برای روح همکاران؛ و ستایش شادمانه عیسی در همه جا. هیچ چیز “عجیب و غریب” یا بسیار مذهبی نیست. فقط کمی سپاسگزاری برای یک پادشاه زنده و دوست عالی.
ظهر... برادران مختلفی با هم و برخی ناباوران که با آنها محبت خدا را به اشتراک گذاشتهاند، برای ناهار دور هم جمع شدهاند. در خانهها، مادران مختلف کودکان خردسال دور هم جمع شدهاند تا با هم دعا کنند و یکدیگر را در چالشهای وضعیت خود تشویق، تعلیم و تربیت کنند. زمانی عملی و چالشبرانگیز. کمی اشک ریخته میشود، خدا تکریم میشود و شیطان هنگامی که کلام خدا در زمان سختی جاری میشود، دوباره کوبیده میشود. شجاعت با پیروزی عیسی تجدید میشود.
اواخر بعدازظهر... برخی شاگردان در حال دویدن هستند و با یک ناباور ملاقات میکنند. او از ایدهی آمدن برای شام خوشش میآید.
شب... چون همهی قدیسان “ابتدا پادشاهی را میجستند”، آنچه که قرار بود یک مهمانی باربیکیو با چند خانواده و دوندهی گرسنهای باشد که در مسیر دویدن در پارک پیدا کرده بودند، الان ۲۵ نفرند که “جایی که عمل خداست” را امشب پیدا کردهاند. آنها در راهرو، روی پله و تا آشپزخانه نشستهاند در حالی که افراد مختلف قلب و سفر خود را با نوایمان به اشتراک میگذارند. دعا و پرستش محصول طبیعی حرکت خدا امشب است. البته. “دین” چیزی نیست که ما در یکی از روزهای هفته انجام میدهیم.۱۴ این یک آرامبخش عاطفی یا یک شاخهی کوچک پیازچه بر روی بشقاب بزرگ و مهم زندگی نیست. مسیح و پادشاهی او واقعی هستند. عیسی اکنون زنده است و به عنوان سر یک بدن زنده حکمرانی میکند - مشروط بر اینکه از او جدا نشده باشیم. در نتیجه، امشب او از کشیشان مومنان برای انجام ارادهی خود استفاده کرده است (همانطور که او در جایی که ما با سلسلهمراتب، برچسبهای نام و مراسم از پیش برنامهریزیشده، رهبری او را انکار نکردهایم، چنین خواهد کرد). “ از این طریق اسرار دل او فاش شد؛ و از این رو، غیرمسیحی سجده کرد و اظهار داشت که خداوند واقعاً در میان ماست.” و از او تشکر میکنم که حضور او حس شد.
سهشنبه صبح زود... دوباره، به ویژه پس از شب گذشته، تعدادی از قدیسان با هم جمع شدهاند تا صورت خدا را بجویند. (“خانه پدر من خانهی عبادت خواهد بود.” بدون اینکه به عنوان خانه دعا شناخته شود، حداقل توسط پدر، این خانه او نیست.) امروز صبح هم، یکی از زنان اعتراف کرد که در استفاده از زمان خود در خانه خوب عمل نمیکند. او به شدت خواهان کمک و دعای فراوان است تا بتواند با دل خوش و خوشحال به دولت خدا و فیض او بیاید. دعا. اشک. خنده. کمی زمان واقعاً عالی با هم برای شروع روز.
روز... دو سه نفر از مردانی که شیفت سوم کار میکنند، کمی از خواب خود را فدا کردهاند تا از خانه به خانه در میان کلیسا و برخی همسایگان کارهای مختلفی برای آنها انجام دهند. چند خانم غیرمسیحی برای ناهار آمدهاند. زندگی متمرکز بر خدا، ساده و بدون حاشیه.
عصر... دو نفر از مردان اشتیاق قویای دارند تا به برخی از کودکان بزرگتر برخی حقایق در مورد احترام به پدرمان و پاسخ به زندگی و محبت او به شکلی عملی آموزش دهند. آنها نه نفری برای پیادهروی در مسیری در جنگل حرکت میکنند و “برمیخیزند، مینشینند و در امتداد مسیر راه میروند” (تثنیه ١١). وقتی برمیگردند، متوجه میشوند که یکی از برادران کل کلیسا را دور هم جمع کرده تا برخی از چیزهایی را که در قلبش برانگیخته شده به اشتراک بگذارد. کمی تعلیم قدرتمند دربارهی “ زره کامل خدا”. یک برادر از هند که در بمبئی ملاقات کرده بودیم، به ملاقات ما آمده. او به یک مرد واقعی خدا تبدیل شده است. او نیز قلب و تجربه خود را در مورد سلاحها و زره خدا به اشتراک گذاشت. همه موافقند که فردا در کلیسا “ روز روزهگیری مقدس” اعلام کنیم و واقعاً در پی کاربرد این حقایق توسط خدا به زندگی فردی هر یک از ما باشیم. ما نانی داریم که دنیا از آن بیخبر است. (امیدوارم این آیه کتاب مقدس تجربه شما نیز باشد - تا آنجا که حتی اگر هرگز آن را نخوانده بودید، میتوانستید آن را بنویسید).
چهارشنبه اوایل صبح... برخی با ساعت کاری انعطافپذیر تصمیم میگیرند به محل کار زنگ بزنند و امروز صبح کمی دیرتر بروند تا بتوانند به کسانی که با هم دعا میکنند بپیوندند. دیوارها و حاکمیت شیطان امروز صبح هنگامی که سرود “مردم خدا” را حدود ساعت ۷:۳۰ صبح میخواندیم، لرزید...
“ما مردم خدا هستیم - به نام او خوانده شدهایم، از تاریکی فراخوانده شده و از شرم رهایی یافتهایم. یک نژاد مقدس، همه قدیسان، به خاطر خون مسیح عیسی - پسر!”
ساعات روز... به نظر میرسد فضای خانهها آرام است زیرا اکثر کسانی که در خانه هستند ظاهراً به طور فردی در پی محبت و کلام پدر بودهاند. یک خواهر زوج متأهلی را در مکدونالد ملاقات کرده است که کارگران سیار کارناوال هستند. آنها در خانه او دوش گرفتهاند و غذای گرم خوردهاند و فکر کنم مدتی با ما خواهند بود. برای آنها دعا کنید.
عصر... با پانزده یا بیست نفر حضور در یکی از بازیهای لیگ کوچک یکی از پسربچهها شروع شد و سپس یک گشت و گذار کوتاه برای خوردن بستنی. مربی همراه ما آمد و در گفتگویی سودمند در مورد روحش جذب شد.
در حالی که برخی از مقدسین در جای دیگر گرد هم آمده بودند، من درک میکنم که در برخی جهات زمانی پر از ناامیدی بوده است. چالشی که از سوی آسمان برای هر یک از ما پیش آمده این است که بتوانیم در ملاقاتها و در قدم زدن های روزانه با یکدیگر، مسئولیت آنچه که خدا به ما میدهد را به عهده بگیریم. برای بسیاری، سالها تماشای منفعل بودن تأثیر خود را گذاشته است، و فراموش کردن این عادت وحشتناک مذهبی (عینکهای رنگی) گاهی اوقات منجر به جلسات بیراه میشود.زیبایی این که ما یک خانواده هستیم و نه یک سازمان، این است که سعی نمیکنیم در این مواقع معرکه بگیریم. ما میتوانیم درباره این مسائل صحبت کنیم. در واقع، زندگی ما برای صحبت کردن درباره این مسائل و بهکارگیری حکمتهای برگرفته شده از عالیترین مسیر پروردگار ما، عیسی، است.
پنجشنبه اوایل صبح... فرض میکنم بسیاری امروز صبح با هم بودند. من مدتی در خانه دعا کردم که خداوند، هنگامی که آنها او را ملاقات میکنند و امروز زندگی خود را برای او سپری میکنند، در زندگی همه کار کند.
بعدازظهر... چند نفر از مادران با فرزندان خود به پارک میروند و دو خانم که در همسایگی زندگی میکنند را ملاقات میکنند. یکی از آنها مسلمان است. امروز عیسی ستوده شد و بذر خدا فراموش نخواهد شد. قدیسین با تعداد قابل توجهی از دیگر اعضای خانواده خدا در محل کار و خانه تماس گرفتند. آنها خواستند که برای راسیلی و پائولا در این زمان بحرانی در “دره تصمیم” دعا کنند. فردا زمان خوبی برای گشودگی با آنها خواهد بود.
شب... مومنان در چند خانه امشب گرد هم آمدند. در یکی از خانهها، نوار آموزشی ویدیویی تنها بیست دقیقه پس از شروع آموزش متوقف شد زیرا یک غیرمسیحی چهرهای متحیر داشت. هنگامی که در مورد سردرگمی خاص خود صحبت کرد، خدا بار دیگر از کشیشان سلطنتیش برای بیان کلام خود استفاده کرد. یک نفر “مزموری داشت، دیگری کلامی آموزنده” و دیگری یک ترانه. شخص دیگری کلام روشنی از آسمان داشت که با سادگی و قدرت محکوم کنندهاش، نفس همه را بند آورد. چیز زیاد دیگری برای گفتن نبود، و همه در سکوت رفتیم، در حالی که میدانستیم خدا مردم خود را بازدید کرده است. همراه با دعا، امیدواریم که آن غیرمسیحی دیگر مدت زیادی در این وضعیت نماند.
در همین حال، چند مایل دورتر، سه برادر و یک خواهر، مسیح و پادشاهی او را با گروهی از پسران خیابانی به اشتراک میگذاشتند. شلیک “تصادفی” یک گلوله در نزدیکی آنجا توجه پلیس را جلب کرد و نتیجتاً مقدّسین به همراه این پسران در خیابان مورد جستجو قرار گرفتند. یکی از برادرها که احساس گناه زیادی نداشت، به خاطر عجله نکردن مثل برخی دیگران تنبیه شد: “هی! تو با لباس سبز، از سر راه برو کنار!” احتمالاً این همه چیز بهطرز معکوسی ممکن است دربها را با گروه “خیابان ۴۰” باز کند. مواد مخدر و خشونت واقعاً نیازهای آنها را برآورده نمیکند. خدای ما، با خلاقیتی که دارد (و گاهی اوقات حس شوخطبعی)، میتواند ما را از طریق مسیری که هرگز نمیتوانستیم طراحی کنیم، به آنها برساند.
جمعه اوایل صبح... من اشتباه کردم و زنگ ساعتم را درست تنظیم نکردم، بنابراین فقط میتوانم بگویم که میدانم ارتش خدا و حقیقت او قطعاً امروز صبح در حرکت بودند.
روز... به نظر میرسد امروز چند نفر همین ایده را داشتند. چهار نفر مختلف بخش عمدهای از روز را به نوبت نگهداری از فرزندان یکدیگر گذراندهاند در حالی که بقیه از پیامبر یوئیل میخواندند. همه ما خیلی چیزهایی برای اشتراکگذاری و خیلی چیزهایی برای یادگیری داریم. اما چه جالب!
عصر... تعدادی از ما مردان در حال پخش شدن به خانههای مختلف هستیم تا کودکان را در چند مکان جمع کنیم. به آنها آموزش میدهیم، محبت میکنیم، و هر جا مناسب باشد آواز میخوانیم، بدون شک. (و اگر در آن زمان مناسب به نظر برسد، ویدیویی تماشا میکنیم، کمی پاپکورن میخوریم! میبینیم چه اتفاقی میافتد). فکر میکنیم این کار همچنین بیشترین تعداد والدین را آزاد میکند تا “شبی پادشاهی” داشته باشند - شبی که بتوانند وارد خانهها یا خیابانها شوند تا اراده خدا را انجام دهند.
شنبه امروز روز تعمیر خودرو به نظر میآید! کل کلیسا همچنین از یک گردهمایی پخت و پز غذا با هم لذت برده است، و برخی برادران و چند خواهر هم سه زمین بسکتبال در یک مدرسه نزدیک را پر کردهاند. زمان بسکتبال بسیار ویژه بود زیرا یکی از پسرها هنگامی که مشغول انتخاب تیمها برای بازی چهارم بودیم، سوالی در مورد مکاشفه یوحنا، فصل ١١ پرسید. چهل و پنج دقیقه بعد دایره بزرگی از مومنان که روی زمین آسفالته نشسته بودند، برای ادامه “ورزش بدنی” برخاستند. برای غیرمسیحیان همراه ما نیز زمان خوبی بود، اگرچه لزوماً چیزی که انتظارش را داشتند نبود. تنها آوازی که اکثر غیرمسیحیان در طول یک بازی بسکتبال به شنیدن آن عادت دارند، سرود ملی است!
در حالی که روز رو به پایان بود و ما اصلا انتظارش را نداشتیم ، یکی از برادرانی که آن شب کار میکرد، حدود چند ده نفر از ما را در ساعت ۸:۳۰ شب پس از پایان کارش دور هم جمع کرد. او میخواست آسیبی را که در محل کارش متحمل شده بود و به آن واکنش نسبتاً ضعیفی نشان داده بود را اعتراف کند. هنگامی که دیگران از برگزاری گردهمایی مطلع شدند، افراد بیشتری به آپارتمان هجوم آوردند. تماسهایی با تمام نقاط شهر برقرار شد، همه به باشگاه و زمینهای مجتمع آپارتمانی رفتند، و کودکان برای تشخیص نیازهایشان و همچنین آزاد کردن والدین، توسط افراد حساس تحت مراقبت قرار گرفتند اوج گردهمایی مدتی پس از نیمه شب با جشن گرفتن مهربانی خداوند در تکه کردن نان بدون خمیرمایه با هم بود. فرض میکنم ما از قبل نان زندگی را به نوعی خرد کرده بودیم. چه پایان مناسبی برای چنین زمانی. آوازهایی که در دل برگزیدگان خدا هنگامی که اتفاقات مختلفی میان ما در این شب افتاد، بودند، خود به تنهایی کافی بودند تا هر زندگی در شعاع چهار بلوکی را تغییر دهند. “من کلیسای خود را بنا خواهم کرد، و دروازههای جهنم بر آن چیره نخواهد شد.”
یکشنبه فکر کردیم که برای یکی از مشهورترین ناهارهای ما (سالاد تاکو) جمع شویم، این کار را انجام دادیم. شش ساعت بعد، دلی بین ما باقی نمانده بود که تحت تأثیر نباشد.
دوشنبه اوایل صبح... هنگامی که صبح جمع شدیم، به دلیلی تنها چند نفر حضور داشتند. بقیه چه معاشرت خوبی را از دست دادند! و برخی میگویند خدا دیگر دعاها در مورد چیزهای عملی مثل بیماری را جواب نمیدهد. این را به دیو بگویید!
بعدازظهر... چند نفر از ما با برادری که از شهر دیگری برای پیوستن به کلیسای اینجا نقل مکان کرده بود، وقت گذراندیم. به نظر میرسد که “گرفتگی گردن” مزمن (اگرچه قابل درمان!) او باعث میشود او و هماتاقیهای جدیدش بیدلیل رنج بکشند. شاید “ریشه” آن در قلب او ترس یا شاید جاهطلبی باشد. قطعاً خودخواهی. اما ما آن را حل خواهیم کرد. به نظر میرسد او راههای خدا را میخواهد، و این بهترین چیزی است که هر یک از ما داریم تا ارائه دهیم. خدا به همه ما کمک خواهد کرد. چه چالشی پیش رو داریم... برای یادگیری صلیب، و با این وجود درستکاری “اعمال شده” او را نادیده نگیریم، در حالی که به همدیگر حقیقت را آموخته و مشترکاً انجام میدهیم (کولسیان ۱: ۲۸؛ عبرانیان ۳: ١۲-١۴؛ ١یوحنا ۳: ١‐١۰). صرفنظر از درد، ما از این مطمئن هستیم: “من جامعه خود را خواهم ساخت، و دروازههای جهنم بر آن فائق نخواهد آمد!” عیسی غلبه خواهد کرد... در کلیسای خودش و از طریق آن! خدا چنین گفته است. (افسسیان۳ :١۰، ۲۰؛ ١تیموتائوس۳ :۱۵؛ متی۱۶: ۱۸).
عصر... یکی از برادران امشب همه را دعوت کرده بود. پس از مدت کوتاهی تلاش و انجام کارهایی که اجباری به نظر میرسیدند (که از آن توبه کردیم)، نتیجه گرفتیم که عیسی برگزارکننده جلسات کسلکننده نیست (واقعاً بد بود). توصیه شد که نیاز داریم شبمان را با کار دیگری سپری کنیم. جمع کثیری به رستوران رفتند، برخی برای گذراندن وقت با افرادی که در حال رسیدن به آنها بودند رفتند، و دیگران برای تنها بودن با خانوادهشان رفتند. در نهایت، این یک “شب پادشاهی” زیبا و آرام بود - پس از اینکه جلسه بیست دقیقهای به دنبال تاخیر بیست دقیقهای خاتمه یافت!
تا بی نهایت... ۱۵
این نوع کلیسا در کدام “دستهبندی مذهبی” قرار میگیرد؟ طرفداران “سنتهای توخالی”۱۶ چه برچسبی برای این نوع زندگی و کلیسا میخواهند انتخاب کنند؟ همه برچسبهای قدیمی را فراموش کنید - آنها کار نمیکنند. در حقیقت، این مسیحیت “اساسی” بر اساس کتاب مقدس است! این کلیسای “پنطیکاستی” است که شما در اعمال رسولان فصل دوم پنطیکاست اصلی درباره اش خوانده اید! این “ مسیحیت انجیلی “ در بهترین حالت خود است! این مسیح عیسی است - که در نسل ما در بدن او نمایان میشود. زندگی جمعی عیسی “ توسط هر رباط نگهدارنده به هم متصل و بافته می شوند.”. این کلیسا است. تیغهای از نور که توسط چکش خدا کوبیده میشود تا همنشینی تاریکی را نابود کند. خانواده خدا.
“من کلیسای خود را خواهم ساخت... و دروازههای جهنم (قدرتهای قلمرو دوزخیان) بر آن غلبه نخواهند کرد (یا قدرتمند نخواهند بود تا به ضرر آن عمل کنند یا در برابر آن مقاومت کنند).”
“اکنون، از طریق کلیسا، حکمت فراوان و چند وجهی خداوند، با تمام تنوع بینهایتش میتواند به فرمانروایان و مقامات فرشتگان (ریاستها و قدرتها) در دنیای آسمانی شناسانده شود.”
“اکنون برای او که قادر است به طور فزاینده و بیش از حد فراوان، فراتر از همه آنچه ما میخواهیم یا فکر میکنیم عمل کند، با توجه به قدرتی که در ما کار میکند، در کلیسا توسط مسیح عیسی، در تمام اعصار و تا ابد شکوه و جلالش باشد. آمین.” ۱۷
هدف ما در زندگی، دلیل اصلی نفس کشیدن ما؟ برای اینکه خدا راه خود را در این سیاره بیابد. و در مقابل، عیسی مسیح همراهی برای ابدیت داشته باشد - عروسی بیعیب، زیبا، کلیسای او. آیا میتوانید آن را ببینید؟ قلب پدر، و قلب ما، تماما وقف پسر است، “تا او بتواند کلیسا را با شکوه درخشان، بدون هیچ لک و چروکی، به خود تقدیم کند تا او مقدس و بیعیب باشد!” ۱۸
آمین.
درخشنده
چرا طوری نشسته ای که گویا غرقی در سیاهی؟
آیا نمی دانید که به تن می کنید لباسی تمیز، روشن و عالی؟
جواهرات و ابریشم، اعمال مقدسین،
عادل و مقدس، عاری از آلودگی
آن لباس طراحی شده است، با دستان خودم
به خون و وجودم، دردم و شورم
پس برخیز و کمی سلیقه نشانم بده!
می خواهم آن لباس را بر تن تو ببینم، فرزندم!
برای من بچرخ - بله، بگذار پاک شوی
برای من بچرخ - چقدر مثل پسر می درخشی!
آه، دیدنت باعث خوشحالی من است
با تغییرات من، دوستش دارم، بسیار دیدنی هستی
جلال محو نشدنی من، لطف بی بدیل من
عشق زندگی من، روی چهره درخشان تو
و همانطور که منعکس می کنی جلال من را بی مبدل
دیگران جرأت خواهند کرد برگردند، که نگاه کنند به چشمان من
و با چهره های بی حجابی که می بینند نگاهم را
تو چون من می شوی و هر روز بیشتر می درخشی
برای من بچرخید - به دنیا نشان دهید عشقم را
برای من بچرخ - بگذار گشوده شود زندگی ام
باز کن چون من، بازوانت را
که ببینند در طراحی ام قلبم را
و از ایمان و امید واقعی است، حتی خیلی کم
وقتی عشق زندگی من می درخشد از چهره ی تابناکتان
حال ممکن است خسته شوید، بیفتید، قرار گیرید تحت فشار
اما هیچ کس نمی تواند برباید تاج شما را
پس برخیز و به یاد داشته باش که ساخته شدی
برای آشکار ساختن جلال هرگز محو نشدنی خدا
زیرا از تاریکی شعله ور خواهد شد بزرگترین آرزوی من
جنگجویان درخشان، غلبه کنندگان، با قلب های آتشین
هزاران چهره، چون شعله های برافروخته
یک تن، فراخوانده شدگان من، این نام شماست!
حالا برای من بچرخ - عزیزم، در روز عروسی مان
برای من بچرخ – ما خواهیم رقصید در آرایه ای تابناک
اوه، نمی توانستم صبر کنم تا تو باشی در کنارم
چه خودت را آراسته ای، عروس زیبایم!
پادشاهی کاهنان، نژاد مقدس
تو عشق زندگی من هستی! با چنین چهره درخشانی!
- ابیگیل
----
۱۳ در نسخه امروزی “پرورش کلیساها (گروهها)” ضروری است که یک مطالعهی عمیق در مورد فرهنگ انجام شود. با تلاش برای به چشم آمدن و نه توهین به بزرگترین گروههای جمعیتی، توجه زیادی به اقتصاد، فرهنگ و سایر جامعه و اقلیت شناسی “ارزشمند” جامعه داده میشود. در نظر بگیرید که این رویکرد تا چه اندازه با هر چیزی که در کتاب مقدس می خوانیم فاصله دارد! (بعضی سعی می کنند آن را با “آیه تراشی” توجیه کنند، اما این فقط تلاشی بیهوده برای پوشاندن کمبودهای ما در اصول اولیه قدم گذاشتن در زندگی و قدرت خداست.) همه اینها به طرز شگفت انگیزی غیر ضروری است وقتی که ماهیت کلیسا با لمس چشم به چشم قلب مردم و “عریان کردن انگیزه هایشان” با خردی از جانب بهشت توصیف شده است. برآورده ساختن نیازهای مردان و آشکار ساختن سایه ها و ترس های دل، هر مانع زبانی و فرهنگی را در بر میگیرد. به خواندن ادامه دهید و خواهید دید که چگونه وقتی واقعاً به عیسی اجازه می دهیم کلیسای خود را بازگرداند، مطالعات جمعیت شناختی، یا کلیساهای “مخصوص سفیدپوستان”، “مخصوص سیاهپوستان” یا “عمدتاً جوانهای حرفهای” به موضوعی در گذشته تبدیل می شوند.
۱۴ هیچ روز “مقدسی” در مسیحیت کتاب مقدس وجود ندارد. از نظر کتاب مقدس، “سبت” از شنبه به یکشنبه حرکت نکرد. پولس در واقع گفت که میترسید که با کسانی که هنوز یک روز را مقدستر از روز دیگر میدانستند “وقت خود را تلف کرده باشد”. در نامهای دیگر، او این واقعیت را پذیرفت که کسانی که “ایمان ضعیفتری” دارند، ممکن است هنوز یک روز مقدس داشته باشند، نه “هر روز یکسان”، اما این هدف خدا نیست. خدا از مسیح به عنوان تحقق تمام روزهای خاص صحبت کرد. اگر به طور کامل در مسیح زندگی کنید دیگر یک روز را مقدس تر از روز دیگر حساب نخواهید کرد. شما به “روزهای مقدس” نیاز نخواهید داشت (کولسیان۲: ١۶-١۷، ۲۰-۲۳؛ عبرانیان ۴، ۹: ١-١۰، ١۰: ١؛ رومیان ١۴: ١-۵؛ غلاطیان ۳: ١۰-١١. ؛ و غیره.). تاریخ ثبت شدهی کتاب مقدس شصت سال ابتدایی کلیسای عیسی مسیح، هرگز از “فصل” یا “روزهای” مقدس به عنوان “مسیحی” یاد نمی کند ـ کلیسای مسیح عیسی و رسولانش پس از آنکه آموختند سایه های “یهودی” را از “واقعیتی که در مسیح هست” بردارند، به انجام این چنین کارها ادامه ندادند. سوابق کتاب مقدس کلیسا فقط “اولین روز هفته” یا یکشنبه را، دو بار ذکر کرده است. در شصت سال. آیا این درست نیست که سوابق شصت سال از کلیساهایی که بیشترشان بخشی از کلیساهای امروز هستند، بسیار بیش از دو اشاره به یکشنبه داشته باشند؟ به یاد داشته باشید، این باید یک “گزارش منظم” از شخصی مانند یک پزشک با رتبه در دربار نبوت باشد، مردی مانند لوقا - نویسنده اسناد اصیل مسیحی، کتاب اعمال رسولان. یکشنبه به عنوان “روز خداوند”، یک روز ویژه برای دو ساعت “خدمت”، میانبری است که جایگزین واقعیت کلیسای مسیح شده است - چنین کلیسایی را در هیچ کجای کتاب مقدس نمییابیم.
برای شما علاقه مندان به تاریخ، به نظر می رسد که مفهوم “روز خداوند” به عنوان یکشنبه شش دهه پس از تولد کلیسا در افسس به وجود آمد (مسیح در کلیساها، نوارهای لوگوس، هازلت، نیوجرسی). جالب است که عبارت “روز خداوند” تنها یک بار در کل عهد جدید (مکاشفه ۱: ۱۰) وجود دارد و احتمالاً هیچ اشارهای به روز خاصی از هفته حتی به عنوان نمونه ندارد. چنین چیزی با ماهیت مسیحیت - تجلیل زندگی و واقعیت که انواع و سایههای “بیرونیها” در عهد قدیم را برآورده و بزرگ میکند، مغایرت دارد. این عبارت احتمالاً باید مانند هر مورد دیگری (در کاربرد عهد عتیق) در حالت تصرف به عنوان “روز مختص خداوند” ترجمه شود - به جای “روز متعلق به خداوند”. کل کتاب مکاشفه در واقع درباره “روز خداوند” است، نه درباره “یکشنبه”. چه تفاوتی! حداقل این واقعیت را در نظر بگیرید که زندگی عیسی در زمانی که او اینجا بود هرگز حول یک “خدمت” دو ساعته متمرکز نبود، پس چرا باید اکنون اینچنین باشد؟!
۱۵ کلیسا آماده ی بازگشت مسیح شد.
۱۶ نامه اول پطرس ۱: ۱۸.
۱۷ متی ۱۶: ۱۸ ؛ افسسیان ۳: ۱۰ (نسخه توسعه یافته)، ۳: ۲۰.
۱۸ افسسیان ۵: ۲۷؛ مکاشفه ۲۱: ۲؛ ۲پطرس ۳: ۱۲؛ اعمال ۳: ۱۹‐۲۱.