فصل اول: انگیزه برای خطر کردن
2023
در عجبم، که آیا همه ما به نیاز شدید روزگارمان کاملاً متقاعد شده ایم؟ تنها دو ساعت قبل از نوشتن این صفحه، مقالهای خواندم که تضمین میکرد که والدین کلیسا برو از اقدامات رادیکال در کلیساهای خود شوکه شدهاند. ۷۵ درصد از نوجوانان جوان از سراسر کشور که بخشی از کلیساها هستند، “به اعمال [جنسی] مانند ____، ____، و ____ اعتراف می کنند.”۷ تقریباً یک نفر از هر ده نوجوان ١۲ ساله در «کلیساها» باکرگی خود را از دست داده اند. فقط خدا میداند چه اتفاق هایی در حال وقوع است که بچههای «گروههای نوجوانان» و «گروههای متخصصان جوان» به آن اقرار نمیکنند. آیا بالاخره یاد گرفتهایم که پاسخها در «برنامه جوانان بهتر» یا حتی «مطالعات بیشتر کتاب مقدس درباره اخلاق» نهفته نیست؟ پر واضح است که مهم نیست که «وقت عبادت» چقدر عالی باشد و خطبه ها چقدر هم مفصل و چالش برانگیز باشد، آمار یکسان است. وحشتناک!
پاسخهایی وجود دارد ـ در یک کلیسای نورانی صادق واقعی که «دروازههای جهنم نمیتوانند بر آن چیره شوند!» این خیلی از کلیساها را توصیف نمی کند... هنوز نه!۸
انگیزه اصلی نوشتن این کتاب این است که علیرغم آنچه بسیاری از واعظان به جماعات خود گفته اند، پاسخ های واقعی زیادی برای انحطاط معنوی فاجعه بار در طی دو هزار سال گذشته وجود دارد. مردان و زنانی که به تخریب سیستماتیک فرزندان و خانوادهها و کلیساهای خود توسط این دنیا و شاهزاده نظام جهانی اهمیت میدهند، نباید امیدشان را از دست بدهند. این کتاب در مورد نوآوری نیست. درباره مرگ و زندگی است.
مسلماً، افکار موجود در این نوشته، به دلایل مشابه، به همان اندازه متفاوت است که لوتر با دنیایی که در آن زندگی می کرد متفاوت بود. هرچقدر هم که از منظر خدا چیزهایی که لوتر گفت درست و ضروری باشد، با این حال هزار و چهارصد سال جنبشهایی علیه او وجود داشت. سپس، مانند بسیاری از موارد امروزه، اشتهای روحانیون برای کنترل تودهها، و رضایت عمومی بسیار (“دوست دارم که برای مردمم همینطور باشد”)، منجر به “یک دولت پلیسی مذهبی” متشکل از افراد شبیه به هم شده است.» این امر برههای خدا را به شیوههایی غمانگیز وصف ناپذیر ترسانده و غارت کرده است. با این حال همه از وضعیت موجود راضی نیستند. این کتاب برای کسانی است که با تمام وجود می خواهند راه حل های واقعی بیابند، نه فقط یک ارزیابی نمایشی یا انتقادیِ دیگر از مشکلاتی که با آن روبرو هستیم.
اینطور به نظرم رسید، همانطور که برای فهمیدن نزد پدر فریاد زدم، که شکستهای ما اغلب ضروری نیستند. خدا می خواهد کلیساهایی محلی بسازد که در آنجا حضور و قدرت خود را متجلی کرده و نشان دهد. او دوست دارد برای حضور خود یک “سکونتگاه” یکپارچه داشته باشد. او آرزوی یک ستون و بنیان دارد — پیروانی که با هم در نور راه میروند. او جسمی میخواهد که زندگی پسرش را که بر روی گوشت جاری شده است، حمل و توزیع کند. او هنوز هم می خواهد کلیسایی بسازد که دروازه های جهنم نتوانند به ارادهی خود بر آن پیروز شوند.۹ ما برای همه اینها به یکدیگر نیاز داریم! مسلماً اگر متعهد به یک دوره از تنپروری باشیم و حقیقت و عشق الهی را در قلب خود نپروارنیم، همچنان ممکن است شکست بخوریم. حضرت آدم در محیط “کامل” شکست خورد. اما وضعیت ما این است که برای مدت طولانی تلاش کردهایم درختان پرتقال را در آلاسکا.۱۰ پرورش دهیم (و برای اثبات آن «آموزههای الهی» ساختهایم) و این ایده که «همه ما فقط گناهکاران ضعیفی هستیم و یک روز عیسی باز خواهد گشت و ما را از فقر رقت انگیزمان نجات خواهد داد» را پذیرفتهایم. برادران، “نباید اینطور باشد!” عیسی آمد تا ما نه تنها بتوانیم رحمت و بخشش بی مورد او را تجربه کنیم، بلکه بتوانیم «بر اعمال شیطان غلبه کنیم» و قدرت الهی او را با روحی که او را از مردگان زنده کرد، نشان دهیم! ۱۱
هر کسی حاضر نیست زندگی و کلیسایی متلاشی شده و ناتوان را بپذیرند، اما افراد انگشت شماری می دانند که هر چیز دیگری ممکن است. امروز نامه ای از یک زن جوان دریافت کردم. او دربارهی پدرش و جستجوی او برای حقیقت در خیابان های درد و سردرگمی نوشت. وقتی با او تلفنی صحبت می کرد، او را در آستانه ناامیدی و فروپاشی یافت. این چیزی است که او در مورد صحبت خود با او گفت:
“او میگوید که به کلیسا میرود و وانمود میکند که خدا را پرستش میکند با یک سری افراد دیگر که وانمود میکنند خدا را پرستش میکنند. آنها دعاهای کلیشه ای می خوانند، عشای ربانی انجام میدهند و او با همان گناهان رسیدگی نشدهای که با آن وارد شده بودند، بیرون می روند.”
خدا هرگز نمیخواست که ما اینگونه زندگی کنیم. و پاسخ های واقعی وجود دارد. برای یافتن آنها، باید با هم کاوش کنیم و به کلام خدا و راه های خدا تسلیم شویم. و بالاتر از همه، ما باید به سوی منبع گنج «تمام حکمت و مکاشفه» فریاد بزنیم... پسر خدا، عیسی. ما باید هر دو اینها: «مژده عیسی مسیح» و «مژده ملکوت» را کشف و تجربه کنیم. با یکدیگر.
اجازه دهید از زاویه دیگری اینکه «چرا ما واقعاً نیاز داریم در کل نحوه زندگی نسلهای اخیر ما (در نوزده قرن گذشته) با ایده «کلیسا» بازنگری کنیم» را بررسی کنم.
یک بار عیسی گفت: «وقتی شاگردی کاملاً آموزش دیده باشد، شبیه به معلم خود میشود.» او از پایان فاجعه بار یک مرد نابینا که دیگران را رهبری می کند صحبت کرد. و البته، مزایای پیروی از تنها کسی که می تواند بسیار بیشتر از “تصویری مبهم یا ناقص از واقعیت” ببیند، آشکار است. «وقتی شاگردی کاملاً آموزش دیده باشد، شبیه معلم خود می شود.» واعظان، کشیشها... دلیل این کتاب به این سوال مربوط میشود: «آیا واقعاً میخواهید همه کسانی که به شما گوش میدهند و شما را تماشا میکنند، مانند شما رفتار کنند؟» شدیدا معتقدم که مهم نیست که شما چه کسی هستید، این هدفی بسیار سخیف است.
در این روزهای آخر (به گفته عیسی، پولس، یوحنا، پطرس، و نویسنده عبرانیان)، پسر خدا معلم، معیار، آلفا و امگا است. دلیل اینکه ما یاد بگیریم که به پادشاه اجازه دهیم جلسات خودش را اداره کند بسیار مهم است این است که “وقتی دانش آموزی کاملاً آموزش دیده باشد، مانند معلم خود می شود.” من می خواهم به برادران و خواهرانم کمک کنم تا یاد بگیرند با خود عیسی راه بروند—به طوری که او سقف آنها باشد نه من! به خودم می گویم که بدون هیچ مصالحه ای تمام آنچه می توانم برای او باشم... اما در بهترین روزهایم، حتی یک دقیقه هم نمی خواهم توجهم را از کسی که “همه چیز را از هر نظر لبریز می کند” منحرف کنم.
عیسی خیلی شبیه من نیست. من خود را وقف او کردهام و میخواهم با همه چیزهایی که در من و اطرافم است که مورد پسند او نیست به طور افراطی مقابله کنم - اما نمیخواهم بایستم و بر گروهی از مؤمنان ریاست کنم و به گونهای در مورد این یا آن سخنرانی کنم که گویی عیسی بسیار بسیار دور است، نه اینکه درواقع درست همینجا با ما ایستاده است.۱۲ آیا شما چنین هستید؟ میخواهم خانوادهام او را بشناسند، تا بلکه خودم فرو نشینم. شما چطور؟ آیا میخواهید (با برنامهریزی از پیش رویدادهای یک گردهمایی، به گونهای که او موضوع مورد بحث باشد، اما در عمل به عنوان رئیس کلیسا کنار گذاشته شود) به نیابت از عیسی بایستید؟ یا ممکن است ارزش این را نداشته باشد که به خاطر بره ها و نام او، این را در نظر بگیریم که خود عیسی می تواند اجتماعات ما را «به نام خود» رهبری کند؟
من جرأت نمیکنم آگاهانه خود را معیاری برای «هدایت مردم را به تمام حقایق» قرار دهم، اما اگر به دلیل «کلاسها»، حقهها، برنامهها و سخنرانیهایم، «معلم» شوم ـ کسانی که در معرض چنین چیزهایی قرار میگیرند، همه «مثل معلم خود» خواهند شد. با این حال، اگر یاد گرفته باشم که به پادشاه اجازه دهم جلسه را اداره کند، اسیران دوباره میتوانند «آزاد شوند». صادقانه. به نظر خوب نیست؟
این ایده دیوانه وار ریسک کردن با روی آوردن به عیسی برای هدایت ما در اجتماعات بسیار مهم است! صحبت کردن درباره عیسی و آواز خواندن درباره عیسی کافی نیست! او زنده است! واقعاً هست! او سنگ را عقب غلتانید و سوار بر اسب سفید خود، وفادار و راستین - فاتح گناه و مرگ، تاخت و رفت. او اکنون بسیار زنده است و به ریاست یک بدن زنده متعهد است! ما سعی نمیکنیم “از آموزه ها و روش های او برای به دست آوردن نتایجی چون خود او استفاده کنیم.” ما مردان را نزد او می بریم تا مرید شوند! زیر بار گناه، هدایت اطرافیانتان در تمام برنامهریزیها و رقصهای مذهبی (به دلایل ناامنی، جاهطلبی یا نادانی) برای اینکه شبیه شما شوند، نروید. اگر پسر انسانها را آزاد کند، آنها واقعاً آزاد خواهند بود! “وقتی شاگردی کاملاً آموزش دیده باشد، مانند معلم خود می شود.” بیایید همه دور او جمع شویم نه فقط برای او.
متی ۲۳: ۸-۱۰
“شما را نباید «ربی» نامید (رهبر روحانی)، زیرا شما فقط یک استاد دارید و همه شما برادر هستید. و کسی را در زمین «پدر» نخوانید، زیرا شما یک پدر دارید و او در بهشت است. شما را نباید «معلم» نامید، زیرا یک «معلم» دارید، مسیح.”
این کتاب از این قرار واقع شده که شما را تحریک و تشویق کند که بسیار عمیقتر از آنچه که تاکنون بودهاید، به سفر خدای پدر، از طریق پسر مبارکش، توسط روحالقدس او، و با خانوادهاش، قدیسان خدا، بروید. من می خواهم شما را به روش های عملی به سمت ماجراجویی قدم گذاشتن در لحظه در نور و عشق ابدیت، توسط روح پیشگام ما، عیسی، راهنمایی کنم. در کلیسای او.
بزرگترین عشق – نسخه ی پادشاهی
معتقدم که کودکان هستند آینده ی ما.
خوب آموزششان دهید و بگذارید پیش برند راه را.
تمام زیبایی را که در درون دارند نشان دهید به آنها.
برای آسان تر شدن، دهید پناهگاهی از امید ایشان را.
بگذار صداقت کودکان
یادمان آورد چگونه بودیم آن قبل ها.
همگان هستند در جستجوی یک قهرمان.
مردم کسی را نیاز دارند بهر گرفتن الگوها.
هرگز کسی را نیافتم که برآورده کند نیازم را.
مکانی برای تنها بودن...
و سپس یافتم شاهزاده دوست داشتنی صلح را.
من خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم برای او زندگی کنم که می کند مرا کامل.
وقتی شکست می خورم، وقتی موفق می شوم، می توانم ادامه دهم چرا که هستم آزاده.
مهم نیست بگیرند هر چه را از من ، نمی توانند بگیرند سرنوشتم را…
زیرا بزرگترین عشق اتفاق می افتد برای من.
من بزرگترین عشق را یافتم در درون من.
بسیار آسان است رسیدن به بزرگترین عشق.
یاد گرفتن عاشق پسر خدا بودن —بزرگتر از همه است این عشق.
معتقدم که کودکان هستند آینده ی ما.
خوب آموزششان دهید و بگذارید پیش برند راه را.
تمام زیبایی را که در درون دارند نشان دهید به آنها.
برای آسان تر شدن، دهید پناهگاهی از امید ایشان را.
بگذار صداقت کودکان
یادمان آورد چگونه بودیم آن قبل ها.
من خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم برای او زندگی کنم که می کند مرا کامل.
وقتی شکست می خورم، وقتی موفق می شوم، می توانم ادامه دهم چرا که هستم آزاده.
مهم نیست بگیرند هر چه از من ، نمی توانند بگیرند سرنوشتم را…
زیرا بزرگترین عشق اتفاق می افتد برای من.
من بزرگترین عشق را یافتم در درون من.
بسیار آسان است رسیدن به بزرگترین عشق.
یاد گرفتن عاشق پسر خدا بودن —بزرگتر از همه است این عشق.
و باید بدانید، که آن مکان ویژه ای که میبینید در رویاهایتان
شما را به پادشاه ظهور کرده هدایت می کند... در او بیابید قدرت خود را.
- مایک (اقتباس شده)
----
۷ شکستن سکوت: گفتن حقیقت به کلیسا درباره بچه ها و مسائل جنسی، اثر لوئیس، داد و تیپنز، مکاتبات مسیحی، سال ١۹۹۰.
۸ مردی با بینش قابل توجه و خوشنام، اخیراً در جمع بزرگی از قوم خدا فریاد زد که در روزهای آخر حداقل دو تغییر عمده در کلیسا رخ خواهد داد:
یکی، اینکه جهان به گونهای رشد میکند که نظری کاملاً متفاوت در مورد کلیسا داشته باشد... نظر احترام و عظمت، به جای بیتفاوتی یا تمسخر.
دوم (و به نظر من بسیار با مورد اول مرتبط است)، که خود مسیحیت به شیوه هایی کاملاً متفاوت از امروز بیان می شود. آمین. توصیف یک “مشک جدید شراب” (جدید، اما باستانی) که دعاگوییم تا جلال بسیار برای خداوند به ارمغان آورد، همان چیزی است که در این کتاب برای ارائه به قوم خدا نوشته شده است. این فقط یک پیشنهاد است— امتحانش کنید و ببینید آیا خداوند ممکن است ما را به مواردی که در این صفحات آمده است فرا خوانده باشد و نقش شما چه می تواند باشد.
۹ افسسیان ۲: ۱۹‐۲۲؛ نامه اول قرنتیان ۳: ۹‐١۷، ۱۲: ۱۲‐۳۱؛ رومیان ۱۲: ١‐١۸؛ نامه اول تیموتائوس ۳: ۱۵؛ متی ۱۶: ۱۸.
۱۰۱۰ ضمیمه: به استثنای فرمان فرمانروای خدا (که مانند پولس، منظورات افسسیان ۴: ١١-١۶ و عبرانیان ۳: ١۲-١۴ را دور می زند)، مردان و زنانی در حد استفان، فیلیپ، تیموتائوس، سایلاس، لوقا. یا پریسیلا را نمیتوان در هیچ محیط یا زیستگاهی پروش داد به جز “فعالیت روزانه در ملاء عام و خانه به خانه”، “به دوش کشیدن بارهای یکدیگر”، “اعتراف گناهان به یکدیگر”، “تذکر روزانه به یکدیگر که هیچکدام به فریب گناهان سخت نگردد”، “وقتی یک عضو بدن رنج میکشد، همهی اعضا با آن عذاب میکشد” و غیره. دادن نور مصنوعی و خواندن کتاب گیاهان برای درخت پرتقال هرگز کفایت نمیکند.
۱۱ اول یوحنا ۲: ۱۲‐۱۴، ۵: ۳‐۵؛ رومیان ۶: ۵‐۱۴، ۸: ١‐۳۹؛ نامه دوم قرنتیان ۲: ۱۴‐۱۶، ۴: ۶‐١۸، ۶: ۴‐١۱؛ افسسیان ۱: ۱۸‐۲۳، ۵: ۲۵‐۲۷، ۶: ۱۰‐١۸
۱۲۱۲ من ادعا می کنم که یوحنا ١۴: ۹-۲۶، متی ١۷: ۲۰، و بسیاری از آیات مشابه دیگر حقیقت دارند! خدا را شکر! البته که صحبت کردن با قدیسان یا افراد غیرقابل زاد و ولد در مورد عیسی و حقایق او چیز خوبی است، اما ما ظاهراً به جای پیروی از شیوههای مسیح از طریق پدرش و روح القدس، به شیوهی برخورد نظام جهانی با مسائل لغزش کردهایم، این را در نظر میگیرید؟